Culture

جایگاه پادشاه بر اساس ذهن ناهشیار جمعی گوستاو یونگ در ایران زمین

گلی پولادچنگ

فلسفه ذهن ناهشیار جمعی گوستاو یونگ یکی از مهمترین فلسفه های مهم در حوزه جامعه شناسی و انسانشناسی است و زیر پایه شکل گیری کل شاخصه های تعریف جامعه در حوزه های انسانی می باشد.

به اعتقاد يونگ، روانشناس مشهور سويسي، روان انسان«پديده كلي» است كه تفكر، احساس درونی و رفتار او را در بر مي‌گيرد و از سه بخش متفاوت ذهن هوشيار[1] ذهن ناهشيار شخصي[2]و ذهن ناهشيار جمعي[3] تشكيل مي‌شود. انسان فقط از محتواي بخش هشيار ذهن خبر دارد. اين بخش در بدو تولد و شايد هم قبل از آن تشكيل مي‌شود. (هال، نوردبای[4]،1973).

ذهن ناهشيار جمعي به بخشي از ذهن اطلاق مي‌گردد كه محتواي آن از گذشته بسيار دور به انسان مي‌رسد. بر اساس اين نظريه، انسان‌ها در طول عمر خويش نياز به تجربه هر چيز از سر نو و اختصاصا توسط خود را ندارد. بلكه آن چه توسط اجداد آن‌ها تجربه شده است به آن‌ها به صورت ارث منتقل مي‌گردد.[5]

با توجه به این که وظيفه انتقال تجربه بر عهده همتاي مادي روان يعني«مغز» انسان[6] است. لذا مغز انسان نيز بايد ميراثي از گذشته‌هاي دور براي زندگي به روز انسان‌ها داشته باشد. براي نمونه ترس از مار و وحشت از تاريكي، … جذبه منظره طلوع و غروب… از جمله اين ميراث است (هال، نوردبای،1973). اين گونه ميراث‌ها از«كليت» فراگيري برخوردارند به طوري كه خاصيت الگو را پيدا مي‌كند و از آن‌جا كه قدمتي بسيار كهن دارند«كهن الگو»ناميده مي‌شوند (جیکوبی[7]،­1974). یونگ معتقد است زبان ناخودآگاه، زبان نمادها است.  ناخودآگاه به واسطه رؤیا و اسطوره با انسان سخن می‌گوید و زادگاه هردوی آنها در ناخودآگاه فردی و جمعی است. وی رؤیای جمعی را اسطوره می‌نامد که در طی تاریخ، اقوام و ملل آن را دیده و به زبان تمثیل و نماد باز گفته‌اند در نمادها باورها ی مردم به زبان تمثیل و در قالب و تصویر یک نماد انتزاع شده و پیامی که حاوی باور مردم هستند را به مخاطبان انتقال می دهد. برای مثال به علت پیشنه تاریخی ایران و جغرافیای ایران زمین پادشاه یک نماد در ذهن ناهشیار جمعی فلات ایران زمین می باشد

همانطور که بیان شد یونگ روانپزشک معروف معاصر معتقد است که اقوام یا ملت های مختلف دارای ناخودآگاه جمعی یا «نفس مشترکی» هستند و همه افراد یک قوم ندانسته در آن سهیم اند. نوعی ضمیر ناخودآگاه قومی یا ملی افراد یک قوم یا ملت را به طور ذهنی به هم پیوند می دهد و از راه تاریخ، فرهنگ و معتقدات فکری و جز آن نسل به نسل منتقل می شود. از آن جا که «نفس مشترک» بنا به این عقیده از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود پس اصل و جوهر اسطوره نیز از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. بدین ترتیب، ذهن ناخودآگاه ما نیز به اندازه نیاکان مان اساطیری است.

به طوری که دیده می شود، ضمیر ناخودآگاه -که به عقیده فروید مخصوص افراد است- توسط یونگ به قوم یا ملت نیز منتقل می شود. یعنی یک قوم یا ملت در مجموع دارای نوعی ضمیرناخودآگاه هستند.

بنا به این نظر معنای راستین اساطیر در ناخودآگاه جمعی و در ضمیر ناخودآگاه پنهان است و پیش از آن که امری اجتماعی باشد، امری روانی و باطنی است.

با توجه به پیشینه تاریخی 2700 ساله پادشاه در منطقه فلات ایران و بین اقوام ایرانی، پادشاه یک کهن الگو اساطیری می باشد، رابطه پادشاه در ملت ایران با ذهن ناهشیار جمعی یک رابطه روانی و باطنی است

(این را می توان با آزمون ها ی آمارگیری دقیقتر و علمی تر بررسی کرد)

به طور خلاصه برای شناخت عمیق فرهنگ یک ملت نمی توان از اساطیر آن بی خبر بود. ادبیات فارسی به ویژه در عرفان و حماسه، در بسیاری از مفاهیم به نحوی جدایی ناپذیر به اساطیر کهن ایرانی پیوسته است[8]

یکی از آثار ادبی غنی شاهنامه فردوسی است، شاه نامه ،  نه ملا نامه نه جمهوری نامه بلکه شاهنامه و جایگاه تبدیل کهن الگوی شاهی به نماد شاه بر خواسته از ذهن ناهشیار جمعی ملت ایران را نشان می دهد.

شاهنامه (کتاب شاهان) که ابوالقاسم فردوسی در اوایل سده ۱۱ میلادی آن را به پایان برد، نه تنها یک شاهکار ادبی به شمار می‌آید، بلکه کتابی است که در طول قرن‌ها شناساننده ایران و ایرانیان

پژوهشگران معمولا این کتاب را به سه دوره تقسیم می‌کنند: نخست دوره اسطوره‌ای، که با آفرینش جهان و فرمانروایی کیومرث، اولین پادشاه ایران (و نخستین انسان روی زمین)، می‌آغازد و به روایت‌هایی از جمله سرگذشت جمشید افسانه‌ای، سقوطش و دورشدن فره ایزدی از او، و همچنین ماجرای ضحاک دیوسرشت بیگانه، که به دست کاوه آهنگر زنده به گور شد می‌پردازد.

 سیستم اداری پادشاهی در ایران یکی از کهن ترین سیستم های فرمانروایی دنیا است و خصوصیات خاص و منحصر به فرد خود را داشت که فیلسوف بزرگی همچون گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در قرن ۱۸ – ۱۹ آن در مقایسه با سایر امپراتوری ها و تمدن های بشری در کتاب عقل در تاریخ در خصوص ایرانیان و امپراتوری آنها و تفاوت آن با سایر امپراتوری ها و تمدن های بشری، بسیار صریح بیان کرده   است که قابل بررسی و در خور تأمل است.

قصد بر این نیست که در این نوشتار ، کتاب عقل در تاریخ را مورد بررسی جامع و کلی قرار بدهیم.اما نیکو است که بدانیم فیلسوف بزرگی همچون گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در قرن ۱۸ – ۱۹ میلادی در خصوص جامعه و امپراتوری ایرانیان باستان ، چه می اندیشیده است

 هگل پس از پرداخت به خصوصیات جغرافیایی آفریقا ، آسیا و اروپا ، سخنانی بنیادین در خصوص انواع حکومت ها در جهان ( خصوصا آسیا ) به میان می آورد و سعی بر آن دارد تا بتواند حکومتی را که بیش از پیش از خودکامگی و ایستا بودن ، بدور است را به مخاطبین خویش معرفی بکند.

امپراتوری چین و مغول ، سرزمین خودکامگی خداسالارانه است.کشور در بنیاد خدا پدرشاهی است؛ فرمانروا ، پدری است که بر آنچه ما امور وجدانی می نامیم نیز سرپرستی می کند. در چین ، اصل پدرشاهی به نحوی سازمان یافته که کشوری به وجود آورده ولی نزد مغولان بدانگونه تکامل نیافته است. در چین رئیس کشور ، خودکامه ای است که دولتی منظم و سازمان یافته را که دارای سلسله مراتب پرشمار و پیچیده ای است، رهبری می کند. حتی کارهای دینی و خانوادگی از روی قوانین کشوری سامان می یابد و فرد دارای هیچگونه هویت اخلاقی نیست.

فرق جهان هندی ( با چین و مغولستان ) در آن ( خصائص ) استواری است که فقط در درون فرهنگ قومی بسیار پیشرفته ای می تواند پرورش یابد.در اینجا کاست ها هستند که حقوق و تکالیف هر کس را معین می کنند. می توان اینگونه حکومت را بهین سالاری خداسالارانه نامید، بر فراز این اختلاف های ثابت ( طبقاتی )، معنوی پنداری، ولی جهان معنویتی که هنوز از جهان حسی فارغ نشده، حاکم است. روح چه بسا خود را تا پایۀ یگانگی خدا می رساند ولی نمی تواند در آن پایه زمانی دراز بپاید. فرا گذاشتن از جزئیات، مایۀ آن می شود که روح دیوانه وار سرگردان شود و چه بسا دوباره در آن فروافتد.

در ایران ، یگانگی گوهری به صورت ناب در آمده است. مظهر طبیعی آن روشنایی است و ( مظهر ) روحانیت، نیکی است. این شکل حکومت را می توانیم پادشاهی خداسالارانه بنامیم. وظیفه شاه آن است که نیکی را به کار بندد. ایرانیان مردمان بسیاری را به زیر فرمان خود در آورده اند، ولی همۀ آنها را آزاد گذاشته اند تا ویژگی های خویش را نگاه دارند؛ از این رو حکومت آنان را می توان همانند امپراتوری دانست. در حالی که چین و هند در اصل خود بی حرکت مانده اند، ایرانیان ( نمایندۀ ) انتقال راستین ( تاریخ ) از شرق به غرب اند….(ص: ۲۷۱-۲۷۲)

… با امپراتوری ایران ، نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته می گذاریم؛ ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند؛ ایران نخستین امپراتوری از میان رفته تاریخ است. در حالی که چین و هند در وضعیتی ثابت مانده اند و تا زمان ما همچنان به شیوه طبیعی و گیاهی زیسته اند، تنها ایران میدان آن رویدادها و دگرگونی هایی بوده است که از وضع زیستن تاریخ حکایت دارد. اگر امپراتوری های چین و هند جایگاهی برای خود در تاریخ داشته اند، تنها از دیدگاه خودشان و ما ( نه همسایگان و جانشینانشان ) بوده است. ولی ایران است که نخست بار آن فروغی که از پیش خود می درخشد و پیرامونش را روشن می کند سربر می زند.زیرا روشنایی زردشت به جهان آگاهی ، به روح ، به عنوان چیزی جدا از خود متعلق است. در جهان ایرانی ، یگانگی ناب و والایی را می یابیم که هستی های خاصی را که جزء ذات آن اند، به حال خود آزاد می گذارند؛ همچنین روشنایی که تنها نشان می دهد که اجسام به خودی خود چه هستند؛ این یگانگی تنها از آن رو بر افراد فرمان می راند که ایشان را برانگیزد تا خود نیرومند شوند و راه تکامل در پیش گیرند و فردیت خویش را استوار کنند…( ص: ۳۰۱-۳۰۲)

… اگر به مراحلی که تا اینجا (در سیر تاریخ) پیموده ایم دوباره بنگریم – و این کاری است که آن را چندین بار نتوانیم کرد – در چین ، کل اخلاقی را در تمامیت خود می یابیم ولی از ذهنیت در آن نشانی نمی بینیم – یعنی این تمامیت به اجزایی بخش شده است. ولی اجزاء گوناگون آن استقلالی از خود ندارند. در آنجا تنها نظم بیرونی این بیگانگی را می یابیم. در هندوستان جدایی ها نمایان می شوند؛ لیکن آیین جدایی در هندوستان باز خصلت غیر روحانی دارد. ذهنیت در آنجا به جلوه گری آغاز می کند، ولی چیزی که راه تکامل را بر آن می بندد این است که جدایی میان ( کاستی ها یا طبقات اجتماعی ) از میان برداشتنی نیست و روح همچنان گرفتار محدودیت ها پاکی روشنایی است که آیین ایرانیان است. و آن نیکی انتزاعی و مجردی است که همگان توانایی یکسان برای دسترسی به آن دارند و همگان می توانند از آن یکسان برکت جویند : بدیسان در ایران ، پیش از سرزمین های دیگر، یگانگی به گونه و آیینی ( معنوی ) و روحی در می آید و نه به گونه پیوند بیرونی منظومه ای بی روح ، اینکه هر کس از این آیین بهره ای دارد به او آزرم و آبرویی شخصی می بخشد.

از دیدگاه سیاسی ، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصری ناهمگن ( بی گمان به معنای نسبی ) فراهم می آید. در اینجا نژادی یگانه ، مردمان بسیاری را در بر می گیرد ولی این مردمان فردیت  خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه می دارند. این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین ، پدرشاهی ، و نه همچون امپراتوری هند ، ایستا و بی جنبش ، و نه همچون امپراتوری مغول ، زودگذر ، و نه همچون امپراتوری ترکان ( عثمانی ) بنیادش بر ستمگری است.

برعکس، در اینجا ملت های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگاه می دارند، به کانون یگانگی بخشی وابسته اند که میی توان آنان را خشنود کند.از این رو امپراتوری ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سر گذرانده است و شیوه پیوستگی بخش های آن چنان است که با مفهوم راستین کشور یا دولت ، بیشتر از امپراتوری های دیگر مطابقت دارد…

( ص: ۳۰۳-۳۰۴ (

یکی برای همه، همه برای یکی!

همان گونه که قابل درک و لمس است ، حقانیت ملت ایران در تاریخ به عنوان یک ملت واحد ، متحد و پویا ، چنان شور و شعفی در تفکرات فلسفی هگل  ( در خصوص تاریخ کهن ) پدید آورده است که وی ایرانیان را نخستین ملت حقیقی و راستین جهان می داند. وی در قیاس حکومت ایرانیان با سایر حکومت ها ، برتری خاصی را نشانه ایرانیان می داند که آن برتری نیز بیشتر به دلایل خصلت های مردمی این سرزمین کهن ( ایران ) پدید آمده است که تمامی مردمان از فردیت مستقلی برخوردار هستند که آموزه های آیینی و حکومتی نیز باعث پیشرفت و پویایی آنها می شده است!.

این گونه سخن گفتن هگل در باب ایرانیان باستان من را به یاد این واژه می اندازد که می گوید «یکی برای همه، همه برای یکی»

در نتیجه با توجه با جایگاه شایسته و مناسب پادشاهی در ایران باستان آن ر امی توان یک کهن الگوی اساطیری برخواسته از ذهن ناهشیار جمعی دانست زیرا پادشاهی با توجه به گوناگونی اقوام ایران زمین یک نماد راستین و مفهوم بنیادی در لایه های ذهنی مردم است و به صورت ناخوادگاه یک رابطه عاطفی و باطنی با این شکل حکومت دارند.


[1] – Conscious

[2] – Personal unconscious

[3] – collective unconscious

[4] -Hall, Nordby

[5] – اين نظريه كه با عنوان(شخصيت اكتسابي- Acquired Characters شناخته شده است توسط زيست‌شناسي به نام Lamark به عالم علم معرفي شده است و به نام او هم شهرت يافته است.

[6] – brain

[7] – Jacobic, Jolande

[8] برداشتی از کتاب درآمدی به اساطیر ایران، نوشته شادروان شاهرخ مسکوب، ویراسته علیرضا جاوید، چاپ اول 1394، ناشر: انتشارات فرهنگ جاوید

Click to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.

Most Popular

To Top