نام جمعیت فداییان اسلام برای نخستین بار در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ بر زبانها افتاد. رهبری این دسته را جوانی به نام سیدمجتبی میرلوحی به گردن گرفته بود و خود را نواب صفوی میخواند. در آن روزها چند تن از واپسگرایان اسلامی و خشک مغز بازار به این گروه کمک مالی میکردند. فداییان اسلام جایی در یک بالاخانه روبروی بازار آهنگرها دایر کردند و تابلویی بر سر در آن بالابرده بودند که روی آن “جمعیت فداییان اسلام” نوشته شده بود.
ترور کسروی
نخستین ترور سیاسی فداییان اسلام، از سوی خود نواب صفوی انجام شد. هنگامی که شادروان احمد کسروی در خیابان راه میرفت با هفت تیر به روی نشانه رفت و به کسروی تیراندازی کرد. احمد کسروی نیز با عصایی که در دست داشت به پدافند از خود پرداخت و با نواب صفوی گلاویز شد. به دنبال این رخداد شادروان احمد کسروی زخمی شد و به بیمارستان برده شد. نواب صفوی دستگیر و زندانی شد.
زمانی پس از این رخداد، در روز ۲۰ اسفند ماه ۱۳۲۴ دو نفر از هموندان فداییان اسلام، نواب صفوی و یک تن دیگر با کارد و هفت تیر در شعبه هفت بازپرسی دادسرای تهران به احمد کسروی نویسنده و تاریخنویس و وکیل دعاوی و مدیر روزنامه پرچم و منشی او یورش برده و هر دوی آنها را در ساختمان دادگستری کشتند. قاتلین کسروی از سوی پلیس دستگیر شدند. کسانی که در قتل کسروی دست داشتند مانند سیدحسین امامی در رده نخست تروریستهای اسلامی هموندان جمعیت فداییان اسلام درآمدند و دست به کشتارهای دیگر زدند.
ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاهنشاهی
همزمان با این رخدادها جمعیت فداییان اسلام دست به یکی از بزرگترین ترورهای سیاسی ایران زد. هژیر وزیر دربار شاهنشاهی، وزیری جوان و با قدرت به دست فداییان اسلام کشته شد.
سیدحسین امامی قاتل کسروی و تروریست اسلامی هموند جمعیت فداییان اسلام، هنگامی که هژیر وزیر دربار شاهنشاهی روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۲۸ در مسجد سپهسالار برای شرکت در مجلس سوگواری پنج تن آل عبا رفته بود، در گرماگرم سینهزنی و زنجیرزنی و قمهزنی با شلیک گلوله به قلب عیدالحسین هژیر، وی را زخمی کرد. بیست دقیقه پیش از ساعت ۴ پس از نیمروز هنگامی که روضه خوان، روضه خود را پایان میداد، دستههای سینهزنی وارد مسجد سپهسالار شدند. دستهها با نشانهای خود که پیشاپیش آنان وارد شبستان میشدند و از در دیگر بیرون میرفتند.
تا ساعت ۴ و ۱۵ دقیقه دستهها پشت سر هم وارد میشدند نوحه میخواندند و خود را تکه پاره میکردند و میرفتند. در گرماگرم این قمهزنیها و زنجیرزنیها، هژیر وزیر دربار، آقای ظهیرالاسلام، شکرایی، آقای غضنفر علی خان سفیر کبیر پاکستان همه پهلوی یکدیگر در کنار ورودی شبستان ایستاده بودند. در این هنگام حسن امامی تروریست همان قاتل کسروی که در روز روشن در دادگستری احمد کسروی را به قتل رسانید و احمد قوام نخست وزیر مغول همه چیز را پنهان کرد، با هفت تیری که در دست داشت، گلولهای به قلب هژیر نشانه رفت، باز هم خواست که هفت تیر را بچکاند ولی تیرهای دیگر در لوله گیر کرد.
هژیر با خوردن گلوله به قلبش خم شد و خون از بدنش روان شد. امامی که از گیر کردن گلولههای دیگر خشمگین شده بود با سنگدلی بسیار با هفت تیر به چهره هژیر کوبید و کوشید فرارکند.
در این هنگام مردی کوتاه قد به نام قهرمان مختاری که گلوله زدن امامی به هژیر را مینگریست، امامی را با دو دست از پشت سر گرفت. امامی هر چه کوشش کرد، نتوانست خود را از دستهای نیرومند مختاری رها سازد، دستهای مختاری را گاز بارها گاز گرفت ولی بیهوده! در این همین هنگام سرهنگ اروین مامور اداره کل شهربانی، خود را به آنها رساند و امامی را دستگیر کرد، چند نفری که در تاریکی شبستان از همدستان امامی بودند به سر سرهنگ اروین مشت میزدند تا شاید وی امامی را رها کند، خوشبختانه مامورین دیگر سر رسیدند و سیدحسین امامی و سرهنگ اروین را از شبستان بیرون کشیدند.
پیکر هژیر را که خون از آن روان بود خواستند از دری که پشت مسجد سپهسالار به کوچهای باز میشد بیرون ببرند ولی در قفل بود و کلید در دست سرایدار و سرایدار در میان مردم. ناچار همراهان، عبدالحسین هژیر وزیر دربار را در چهار دیواری کوچک پشت مسجد (حیاط خلوت) نشاندند و تبر آوردند و با تبر قفل را شکستند. خودروی آقای ظهیرالاسلام آماده ایستاده بود، هژیر را سوار خودرو کردند و به بیمارستان بردند. دکتر لطیفی جراح و سرتیپ دکتر خوشنوسیان بی درنگ روی قلب هژیر عمل جراحی را آغاز کردند. کم کم دکتر لقمانالملک، دکتر یحیی عدل و دکتر ایادی نیز به آنان پیوستند.
زمانی که به شاهنشاه آگاهی دادند که چه رویداد شومی رخ داده است، شاهنشاه بی درنگ راهی بیمارستان شدند و به دیدار عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاهنشاهی شتافتند.
انبوه مردم برای آگاهی از حال هژیر در برابر بیمارستان گردآمدند. سرانجام رییس بیمارستان دستور داد که دفتری در برابر بیمارستان برای همه بیمارپرسان باز شود تا آنان دفتر را دستینه نماید.
ساعت ۷ شامگاه حال هژیر با تزریق آمپولها و خون کمی رو به بهبود رفت. از جای گلوله عکسبرداری شد ولی عکس خوب نشان نداد. تا ساعت شش بامداد روز ۱۴ آبان ماه ۱۳۲۸ حال هژیر خوب بود و پزشکان تنها ۳۰٪ پیش آمدن خطری را شدنی میدانستند. از ساعت ۶ بامداد نبض بالا رفت و حال هژیر نزار شد. این ناتوانی و نزاری نشان داد که خونریزی داخلی شده است. دوباره شکم هژیر را بازکردند و دیدند که روده در دو جا سوراخ شده و طحال متلاشی گردیده و به ریه نیز آسیب وارد شده است. عبدالحسین هژیر زیر عمل جراحی جان سپرد.
هژیر دو روز پس از سوءقصد درگذشت. به دنبال قتل هژیر نواب صفوی و سیدحسین امامی و گروهی دیگر از قاتلین فداییان اسلام دستگیر شدند. به دنبال درگذشت عبدالحسن هژیر از روز ۱۴ آبان ماه ۲۸ روز حکومت نظامی اعلام شد.
با دستگیری سیدعبدالحسین امامی انیرانی تروریست اسلامی ۳۱ تن دیگر از فداییان اسلام چون نواب صفوی دستگیر شدند. سیدحسین امامی که در بازار دلالی میکرد، گفت که اسلحه را ۴۰۰ تومان خریده است.
در تاریخ ۱۴ بهمن ماه ۱۳۲۸ ساعت ۲۲ دادگاه نظامی مامور رسیدگی به پرونده قتل عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاهنشاهی چنین رای داد:
محتویات پرونده و بیانات دادستان و وکیل مدافع و متهم میرساند که قتل وزیر دربار شاهنشاهی مرحوم عبدالحسین هژیر عالما و عامدا و با تهیه قبلی به وقوع پیوسته و تردیدی نیست و هیچگونه ابهامی هم وجود ندارد که این عمل به امنیت و آسایش جامعه لطمه وارد ساخته و تولید وهم و هراس در میان اهالی نموده است. از نظر اینکه پرونده حکایت از وجود هیات و دستهای مینماید، به استناد ماده ۴ قانون حکومت نظامی، عامل قتل محکوم به اعدام میشود و پرونده برای دیگر کسانی که در این توطئه شرکت داشتهاند مفتوح خواهد بود.
ساعت ۲ پس از نیمه شب چهارشنبه ۱۸ بهمن ماه سیدحسین امامی به میدان سپه آورده شد و به چوبه دار کشیده شد و نابود شد.
ترور حاجعلی رزمآرا نخستوزیر
در روز ۱۶ اسفند ماه ۱۳۲۹ هنگامی که سپهبد علی رزمآرا نخستوزیر برای شرکت در آیین سوگواری آیت الله فیض به مسجد شاه میرفت در کنار حوض بزرگ با گلوله خلیل طهماسبی از قاتلین جمعیت فداییان اسلام که به مغزش خورد، بی درنگ درگذشت.[۱]
خلیل طهماسبی درودگر (نجار) بود. به دنبال سوءقصد به سپهبد علی رزمآرا و درگذشت وی، خلیل طهماسبی بازداشت شد. در این زمان در دوره هفدهم قانونگذاری محمد مصدق مغول نوکر بیگانگان و خائن به کشور ایران نخست وزیر بود[۲] با شماری از نمایندگان مجلس تبانی کردند و پیشنهادی دایر بر بی گناهی و آزادی خلیل طهماسبی نوشتند که در نشست روز ۱۶ امرداد ماه ۱۳۳۱ مجلس شورای ملی با سه فوریت به مجلس داده شد. این پیشنهاد تصویب شد و بیدرنگ خلیل طهماسبی با شکوه و احترام از زندان آزاد شد.
در این روزها جمعیت فداییان اسلام با پشتیبانیهای محمد مصدق در اوج قدرت بود. قاتل سپهبد رزمآرا در زمان نخستوزیری محمد مصدق بیگناه و قهرمان ملی شناخته شد و از زندان آزاد شد. محمد مصدق خود به دیدار وی در زندان رفت و برای خلیل طهماسبی مقرری مادامالعمر نیز تعیین کرد. خلیل طهماسبی پس از آزاد شدن به دیدار آیت الله کاشانی رفت و مورد مهربانی فراوان قرارگرفت. بدین سان مصدق و همدستانش خلیل طهماسبی را از اعدام رهایی بخشیدند.
پس از سوءقصد به حسین علاء نخستوزیر و زیر پیگرد قانونی بردن هموندان جمعیت فداییان اسلام، پرونده ترور رزمآرا بار دیگر پیش کشیده شد. مجلس سنا بخشیدن و آزاد ساختن خلیل طهماسبی را مخالف قانون اساسی مشروطه دانست و آن را از میان برداشت و غیرقانونی اعلام کرد.
پانزده تن از سناتورها در نشست ۲۵ آذر ماه ۱۳۳۲ در پیشنهادی درخواست کردند که گزارش بخشش و آزادی خلیل طهماسبی در دستور قرارگیرد. مجلس سنا نیز در همین نشست در زمان کابینه حسین علاء به رای موافق همه نمایندگان، بخشیدن و آزاد ساختن خلیل طهماسبی را ناسازگار با قانون اساسی بازشناختند (تشخیص). مجلس سنا ابراز کرد که پیشنهاد بخشش و آزادی خلیل طهماسبی ناسازگار با اصل ۲۸ متمم قانون اساسی مشروطه درباره جدایی و استقلال سه قوه مقننه مجریه و قضاییه میباشد.
پشت پرده
هنوز دولت نخست وزیر محمد مصدق بر سر کار بود که جمعیت فداییان اسلام فریاد برآوردند که در تشکیل حکومت محمد مصدق سهم به سزایی داشتهاند و چشم داشتند که دیدگاههای آنان مورد بررسی و گفتگو قرارگیرد و در کابینه محمد مصدق نیز باشند ولی محمد مصدق که برنامههای شوم دیگر برای ایران در سر داشت، توجهی به این داد و بیدادها نکرد. در نخستین میتینگی که فداییان اسلام پس از برپایی دولت محمد مصدق به راه انداخت جارنامههایی چاپ کردند و به محمد مصدق دشنام و ناسزا گفتند. در این گیر و دار نواب صفوی و دیگر تروریستهای اسلامی جمعیت فداییان اسلام دستگیر شدند، بدین سان فداییان اسلام دست به کارهای پنهانی زدند و به کارهای خود پشت پرده تا ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ ادامه دادند.
ترور حسین علاء نخست وزیر
در روز ۲۵ آبان ماه ۱۳۳۴ ساعت سه و ۴۵ دقیقه پس از نیمروز حسین علاء نخست وزیر در مسجد شاه در مجلس سوگواری مصطفی کاشانی پسر آیتالله کاشانی و نماینده مجلس، آماج گلوله مظفرعلی ذوالقدر تروریست فداییان اسلام قرارگرفت. هنوز پای نخست وزیر به شبستان نرسیده بود که سدای گلولهای برخاست و علاء دستش را به سرش گرفت، باشندگان دریافتند که گلولهای به نخست وزیر شلیک شده است. نخستین گلوله به نخست وزیر نخورد و دومین گلوله در لوله تپانچه گیر کرد و شلیک نشد. مظفرعلی ذوالقدر چنان خشمگین شد که تپانچهاش را با همه نیرو بر سر حسین علاء کوبید و وی را زخمی کرد. کسانی که پیرامون نخست وزیر ایستاده بودند، خود را به مظفرعلی ذوالقدر تروریست اسلامی رساندند و وی را دستگیر کردند. فریادهای “بکشید بکشید” و “نکشید دستگیرش کنید” در مسجد بلند شد.
نخست وزیر که خون از سرش روان بود به بیرون مسجد و سپس به بیمارستان وزارت راه برای بخیه و پانسمان سرش برده شد. حسین علاء روز پس از ترور نافرجام به جانش به بغداد رفت تا در گفتگوهای بستن پیمان بغداد شرکت نماید.
مظفرعلی ذوالقدر بی درنگ مورد بازجویی قرارگرفت. از جیبهای وی یک کتاب “فداییان اسلام” پیدا شد. ذوالقدر به بازپرس گفت که نامش “افراسیاب احمد” است ولی سرانجام نام خود را مظفرعلی فرزند حمزه علی و نام خانوادگی خود را ذوالقدر و از اهالی خمسه بیان نمود. وی نزدیک ۳۲ سال و نقاش و تابلو نویس بود که روبروی مسجد شاه در خیابان بوذرجمهری مغازه کوچکی داشت. ذوالقدر به شهربانی برده شد، وی زیر پالتویش کفن پوشیده بود. در پاسخ به اینکه چرا به نخست وزیر تیراندازی کرده است گفت: دستور داشتم.
مظفرعلی ذوالقدر در همان نخستین بازجوییها نواب صفوی را عامل اصلی ترور نخست وزیر معرفی کرد و گفت: نواب صفوی به من دستور داد نخست وزیر را بکشم و اسلحه را هم نواب صفوی در اختیار من گذاشت.
از آنجا که نواب صفوی پس از این ترور نافرجام خود را پنهان ساخته بود، مامورین شهربانی به جستجوی نواب صفوی پرداختند. یافتن نواب صفوی برای ماموران به سادگی انجام نشد. ماموران ۴۳۶ خانه را پیرامون خیابان ری زیر کنترل داشتند. پس از ۵ روز چند مامور مسلح خانهای در کوچه یخچال در خیابان ری را مورد بازدید قراردادند. ماموران پرده خانه را کنار زدند و وارد خانه شدند. سر حوض پیرمردی وضو میگرفت، پیرمرد پنداشت دوستان نواب صفوی آمدهاند، بدون اینکه سرش را بالا کند گفت بفرمایید آقا بالا است.
ماموران از پلههای تاریکی که در گوشه حیاط خانه قرارداشت بالارفتند، و در بستهای را دیدند. ماموران که مسلح بودند ناگهان در را باز کردند و نواب صفوی را در گفتگو با دو تن دیگر یافتند، این دو تن دو تروریست فداییان اسلام به نامهای احدی و دیگری ذوالقدر از بستگان مظفرعلی ذوالقدر بودند. نواب صفوی برای بار دوم دستگیر شد. بار نخست در زمان دستگیری خلیل طهماسبی بود که دستگیر و آزاد شد.
در همان بازجوییهای آغازین نواب صفوی به زبان آورد که دستور ترور نخست وزیر حسین علاء را وی داده است.
در بازجوییهایی که از مظفرعلی ذوالقدر و نواب صفوی و دیگر تروریستهای اسلامی دستگیر شده انجام شد، آشکار شد که جمعیت فداییان اسلام از ۸ سال پیش یعنی سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ زمانی که کشور ایران هنوز در اشغال ارتش شوروی و انگلستان و امریکا بود کارهای تروریستی خود را آغاز کرده است و همواره از پشتیبانی محمد مصدق و روحانیون برخوردار بوده است.
پس از بازجوییها و پی گیریهای پیوسته و دامنهدار برای دستگیری هموندان جمعیت تروریستی فداییان اسلام آغاز شد. روز ۱ آذر ۱۳۳۴ نواب صفوی رهبر جمعیت تروریستی فداییان اسلام به همراه دو تن از همدستان خود دستگیر شد.
پرونده این تروریستهای اسلامی از سوی دادستانی ارتش تکمیل شد. برای نواب صفوی و دیگر همدستان او که در برنامهریزی ترورها دست داشتهاند بر پایه ماده ۳۱۷ آیین دادرسی ارتش درخواست اعدام شد.
قاتل رزم آرا تروریست اسلامی خلیل طهماسبی یا همان عبدالله موحد رستگار
روز ۶ آذر ماه ۱۳۳۴ خلیل طهماسبی (عبدالله موحد رستگار) قاتل رزمآرا نخست وزیر ایران در خانه خود در خیابان ری دستگیر شد. با دستگیر شدن این تروریست اسلامی بیشتر تروریستهای جمعیت فداییان اسلام دستگیر شدند. خلیل طهماسبی گلولهای از پشت به مغز نخست وزیر شلیک کرد که از پیشانی ایشان بیرون جهید. دو گلوله دیگر نیز شلیک شد که شانه راست و ریه راست نخست وزیر را زخمی کرد. سپهبد رزمآرا بی درنگ بر زمین افتاد و درگذشت. یک گلوله دیگر نیز به شقیقه پاسبانی خورد و وی را زخمی ساخت. پس از تیراندازی طهماسبی کوشش کرد که خود را میان مردم پنهان سازد و از دیواره غربی مسجد شاه که به بازار پارچه فروشان میخورد بیرون رود که خوشبختانه مامورین دستگیرش کردند.
با بازجویی روشن شد که قاتل رزم آرا، عبدالله فرزند محمد نام کوچک او است و نام خانوادگیش موحدرستگار است. عبدالله در کلانتری ۸ گفت: “من عبدالله یعنی بنده خدا فدایی اسلام، از بین بَرَنده دشمنان اسلام هستم.” عبدالله موحد رستگار را از کلانتری ۸ به شهربانی بردند. در سالن شهربانی عبدالله موحد رستگار عربده میکشید “زنده باد اسلام”
چگونگی بخشش قاتل اسلامی خلیل طهماسبی
روز ۲۱ اسفند ماه ۱۳۲۹ پنج روز پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا ، حسین علاء با بیشترین رای ۷۰ رای از ۹۷ رای از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت و با دسیسههای مصدق در مجلس روز ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ حسین علاء از نخست وزیری کناره گرفت.
روز ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ دوره قانونگذاری هفدهم گشایش یافت. روز ۱۲ اردیبهشت ماه محمد مصدق ۱۳۳۰ بزرگ فئودال ایران[۳] لیدر اقلیت مجلس شورای ملی که سالها با همدستان جبهه ملیاش مجلس را سبوتاژ کرده بود، نخست وزیر شد. محمد مصدق خود به دیدار خلیل طهماسبی در زندان رفت. در نشست پنجشنبه ۱۶ امرداد ماه ۱۳۳۱ مصدق و همدستانش در مجلس پیشنهادی به مجلس دادند که بر پایه آن خلیل طهماسبی بخشیده و آزاد شود و تا پایان زندگی اش از رفاه و حقوق بهرهمند گردد. محمد مصدق که خود غیرقانونی نخست وزیر شده بود زیرا که بیش از ۷۰ سال داشت (در این زمان ۷۳ ساله بود) و افزون بر این ملیت دوم یعنی ملیت سویسی داشت که باز هم خلاف قانون اساسی و قانون انتخابات است و بالاتر از همه در انتخابات افتضاح تقلبش زبان زد مردم تهران شد، در این روز برای تصویب این لایحه غیرقانونی خلاف قانون اساسی سه فوریت تعیین کرده بود. اصل این طرح را ۲۹ تن از همدستان مصدق دایر بر بیگناهی خلیل طهماسبی دستینه کرده بودند.
یکی از نمایندگان همدست مصدق پیشنهاد کرده بود که دولت هزینه زندگی “استاد خلیل طهماسبی” را تا پایان زندگی فراهم سازد. در این نشست بر روال همیشگی مصدق و همدستانش با برپاخاستن رای گرفتند و آن را به مجلس سنا فرستادند.
این پیشنهاد تصویب شده در مجلس شورای ملی در روز ۳۰ امرداد ماه ۱۳۳۱ در کمیسیون دادگستری سنا رد شد. این پیشنهاد در سنا راکد ماند زیرا که رخدادهای ۳۰ تیر و اختیارات گرفتن محمد مصدق از مجلس پیش آمد و سپس محمد مصدق مجلس سنا را بست و نمایندگان را پشت در بسته سنا گذاشت و آنان را زیر پیگرد قانونی قرارداد.
روز ۲۴ آبان ماه ۱۳۳۱ ساعت دو و نیم پس از نیمروز خلیل طهماسبی با هلهله و شادمانی تروریستهای اسلامی و جبهه ملی و دیگر انیرانیان از زندان بیرون آمد. وی به زیارت عبدالعظیم رفت و از آنجا در خانه کسی به نام ناجی به دیدار آیت الله کاشانی شتافت و بسیار مورد مهربانی کاشانی قرارگرفت. چند روز پس از آزاد شدن به عراق رفت و پس از بازگشت در جاهای گوناگون پیدایش میشد و در شمار هموندان کارای جمعیت فداییان اسلام تبلیغ حکومت اسلامی و آدمکشی میکرد و بیشتر وقتش را با نواب صفوی و معاونش عبدالحسن واحدی میگذراند. تا اینکه پس از سه سال توطئه چینی در روز ۲۵ آبان ماه ۱۳۳۴ به نخست وزیر حسین علاء از سوی ذوالقدر یکی دیگر از سران فداییان سوءقصد شد. جمعیت فداییان اسلام به دنبال این سوءقصد پراکنده شدند و خلیل طهماسبی در خانه یکی از بستگان خود پنهان شد. خلیل طهماسبی در روز ۷ آذر ماه ۱۳۳۴ دستگیر شد.
در ۱۴ آذر ماه ۱۳۳۴ از سوی رییس مجلس سنا از دولت وقت درخواست شد که همه لایحههایی که در مجلس در دوران نکبت بار نخست وزیری محمد مصدق از مجلس شورای ملی گذشته است و مجلس سنا در آن زمان از سوی محمد مصدق بسته شد، دوباره بررسی شود که یکی از این لایحهها، لایحه بخشش خلیل طهماسبی بود.[۴] بدین سان پس از برقراری دوباره مجلس سنا در جلسه ۲۵ آذر ماه ۱۳۳۴ این لایحه پیش کشیده شد و مجلس سنا آن را شکستن قانون اساسی مشروطه دانست.
واحدی در زمان دولت سپهبد زاهدی و دولت حسین علاء در خانه نواب صفوی به همراه خلیل طهماسبی و مظفرعلی ذوالقدر و برادرش سیدمحمد واحدی زندگی میکرد تا اینکه فداییان اسلام ترور نافرجام به جان نخست وزیر حسین علاء را انجام دادند. در این هنگام واحدی به دستور نواب صفوی متواری و رهسپار اهواز شد تا از راه بصره به عراق فرار کند ولی مامورین او را به همراه یک همدست دیگرش دستگیر کردند. روز ۱ آذر ماه عبدالحسین واحدی، معاون نواب صفوی، تروریست اسلامی شماره ۲ فداییان اسلام، در اهواز دستگیر شد. روز ۷ آذر ماه ۱۳۳۴ ماموران از اهواز عبدالحسین واحدی را به تهران میآوردند. در میان راه، شب هنگام چرخ خودرو پنچر شد. ماموران از خودرو پیاده شدند تا چرخ پنچر را عوض کنند. واحدی نیز از خودرو پیاده شد. در یک نگاه عبدالحسین واحدی کوشش کرد که فرار کند، واحدی بیش از ده گام نرفته بود که ماموران به وی ایست دادند، ولی واحدی به همچنان میدوید و پنداشت که در تاریکی کسی نمیتواند وی را بیابد. ماموران برای باز سوم پس از فرمان “ایست” به سیاهی هیکل واحدی تیراندازی کردند. یک تیر به پای واحدی خورد که بر زمین افتاد و گلوله دیگر نیز وی را زخمی کرد. از کرج این تیراندازی به آگاهی فرماندهی نظامی رسانده شد و سپس واحدی به بیمارستان شماره ۲ ارتش برده شد. روز پسین این تروریست اسلامی مُرد. عبدالحسین واحدی از اهالی کرمانشاه بود. وی برادر سیدمحمد واحدی محافظ ویژه نواب صفوی بود.
بدین سان نواب صفوی، خلیل طهماسبی و محمد واحدی از رهبران جمعیت تروریستی فداییان اسلام پس از دستگیری و دادرسی در دادگاههای نظامی ساعت شش بامداد روز ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ در میدان تیر لشکر ۲ زرهی تیرباران شدند.
دستگیری خلیل طهماسبی
خلیل طهماسبی شامگاه ۶ آذر ماه ۱۳۳۴ در خانه شوهر خواهر خود دستگیر شد. تروریست اسلامی خلیل طهماسبی قاتل نخست وزیر ایران سپهبد رزمآرا
نواب صفوی چه کسی است؟
سید مجتبی نواب صفوی به سال ۱۳۰۲ در تهران، به شماره شناسنامه ۲۶۴ از تهران زاده شد. وی در یک خانواده مذهبی و واپسگرا به دنیا آمد. پدرش سیدجواد میرلوحی نامی به نواب صفوی بود. نواب در هفت سالگی به دبستان رفت و سپس وارد دبیرستان صنعتی نامی به دبیرستان صنعتی آلمانها در خیابان قوامالسلطنه شد. نواب صفوی پس از پایان سال اول و آغاز سال دوم دیگر به دبیرستان نرفت، ولی با فشار بستگانش دوباره به دبیرستان بازگشت ولی پس از کوتاه زمانی یک باره برای همیشه درس خواندن را کنارگذاشت.
با بازجوییها از وی روشن شد که نواب صفوی در شرکت نفت در خوزستان کار می کرده ولی پس از کوتاه زمانی از خوزستان رهسپار عراق شد. پس از چهار ماه که نواب در عراق بود، جامه آخوندی بر تن کرد. نواب صفوی در کلاسهای طلبهها با خود روزنامههای سیاسی همراه میبرد. آشکار نیست که او چگونه و چرا یک دسته سیاسی مذهبی به راه انداخت. نواب صفوی فداییان اسلام را پنهانی بنیاد نهاد و برای ایجاد حکومت اسلامی به قتل سران و بزرگان کشور کمر بست. پس از کشتن احمد کسروی ، وزیر دربار شاهنشاهی هژیر از سوی فداییان اسلام ترور شد. پس از ترور نافرجام به جان حسین علاء نخست وزیر نواب صفوی رهبر فداییان اسلام و دو تن از یارانش دستگیر شدند.
سرانجام نواب صفوی به جرم بنیاد نهادن یک جمعیت غیرقانونی، قتل و برانگیزاندن همدستانش به قتل در روز ۲۴ دی ماه ۱۳۳۴ در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد و در روز ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ تیرباران شد.
