news update

سخن روز7 : غوز مفاهیم

از دکتر ن. واحدی

هم میهنان گرامی گاهی دشواریهای اجتماعی آنچنان زیادند که آغاز هر گفتگوئی را نا ممکن می کنند. مسئله ایکه ناشی از نبود جدول اولویت هاست.
اتفاقأ زندگی یعنی تولید مقاصد و آنها را از نظر زمانی مرتب نمودن است. همین نظم گاهی بصورت خصوصیت یک قوم در می آید. مثلأ فرانسویها صبح که بر می خیزند یک جام شراب و ایتالیائی ها یک فنجان قهوه و آلمانیها سرکار می روند.
اما ایرانیها نمی توانند شراب بنوشند زیرا دین آن را منع کرده است. قهوه نیز از فرط گرانی نمی توانند بخرند. کاری هم که در مملکت وجود ندارد. پس آنها تنها عملی را که میتوانند در آغاز روز بکنند دو رکعت نماز خواندن است.
بعبارتی دیگر ولایت فقیه با قانون اساسی خود که نه برای رضای مردم بلکه برای رضای خدا تهیه شده است نه تنها عاطفه را به شهادت تبدیل نموده بلکه امید به فردا را نیز از همهﻯ مردم به یغما برده است.
به زبانی دیگر، ولایت فقیه حق زندگی را، به معنی تولید مقاصد اختیاری، از ایرانیان سلب نموده است. از جمله کودکان کودکی و جوانان جوانی را نمی شناسند. به این شکل اینان که نسل آینده را تشکیل می دهند سالهاست نیازهای ذاتی خود را که هوس، شهوت، عشق و امید به فرداست لمس نکرده اند.
لذا اینها نتوانسته اند عواطف و احساس هائی را که لازمهﻯ انسانیت، وجود اجتماع ، شرط مشارکت در امور سیاسی هستند در خود رشد و سازمان بدهند.
معذالک این سلطهﻯ 44 ساله از همان اوایل کارخود با مخالفتهای متعددی روبرو شد که در شکل “دفاعی”، “خشونت” و “محافظه کاری” نمودار گردید. درگیریهائی که بوسیله حکومت مدام سرکوب و رهبرانش یا خانه نشین و یا بطور مرموزی کشته شدند
با اینهمه تعجب آوراست فرهنگ ایران زمین بطور موروثی چه قدرت و چه عظمتی دارد که می تواند در همین جوانان برآمده از انقلاب اسلامی وجود خود را در شعار “زن، زندگی و آزادی”اعلام نماید.
از این دید “زن” مظهر زیبائی و “زندگی” تجسم “نیکی” و “آزادی” جلوهﻯ عدالت به معنی انصاف است. سه مفهومی که محور مختصات فضای معنوی می باشند. فضائی که در مقابل دنیای مادّی قد برافراشته و پردهﻯ رموز آسمان را دریده و آنجا را قابل تشخیص و تمیز ساخته است. آنچه که در نظریه کارل پوپر دنیای سوّم نام دارد.
اما می بایستی پذیرفت خواه آسمان کنونی و خواه مبارزین درون ایران بر روی زمین به این مقام و منزلت نمی رسیدند اگر امر “گفتگو” در میان آدمیان ممکن نمی شد.
متأسفانه روحانیتی که به جای گفتگو به اعدام معترضین متوسل می شود نه انسان بلکه شیطان است. شیطانی که از اوامر عقل سرپیچی می کند و میداند که چرا عقل کلّ ابلیس را از بهشت بیرون راند.
مسئلهﻯ گفتگو در زبان فارسی نه تنها معرّف فرهنگ ایران است بلکه بوسیله داستان “هزارو یک شب” امروز زبان زد همهﻯ مردم حهان شده است.
روزگاری زبان فارسی با ادبیات کهن خود زبان دیپلماسی در بسیاری از دربارهای کشورهای دیگر جهان بوده است. چه این زبان نه تنها با پیشوند و پسوندهای خود تکوین یافته بود بلکه توان بیانی چشم گیری نیز داشت. نگاه کنید به :
ناصر خسرو درسرودهﻯ : « روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست »
و یا خاقانی درقصیدهﻯ : « هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان»
روایاتی که قدرتی خلاقه در بیان یک اتفاق دارند.
اما امروز همین زیان فارسی در تشریح وضعیت ایران از فرط ناتوانی به تعزیه و روضه خوانی آنهم در قیاس با “روضه دو طفلان مسلم” پناه برده است(همین روضه را در اینترنت به زبان حاج شیخ احمد کافی با عکس و تفصیلات می توانید به بینید که تا به حال به آن167,947 گوش داده اند).
البته بسیاری از متفکرین ایرانی به این انحطاط فرهنگی واقف اند و سعی می کنند به نظر خودشان آن را اصلاح نمایند. برخی فکر می کنند که وجود کلمات عربی سبب این انحطاط است. لذا آنها سعی دارند زبان فارسی را به زبان سره بر گردانند. این کار علاوه براینکه علّت را عوضی گرفته بلکه به قول ضرب المثل فارسی «میخواهد زیر آبرو را بردارد چشم را هم کور می کند».
برخی نیز این دشواری را به «غرب زدگی» وصل کرده اند(سید احمد فردید، جلال آل احمد). آنها توجه نداشتند که “وایت هد” فیلسوف انگلیسی قرن بیستم با وارد کردن عنصر “خلاقیت” در فلسفه تیشه به ریشهﻯ “متا فیزیک” زده و به این شکل موضوع “غرب زدگی” را بی اعتبار ساخته است.
عجب اینکه تأثیر کار “وایت هد” در فرنگ تا جائی بود که علامت صلیب را که به دیوار ادارات و مدارس آویزان می کردند همه جا به زیر کشید و در مدارس روش “فیلان تروپی” را (سگال مردم دوستی) در تعلیم و تربیت کودکان به سگال “بازی، تربیت بدن و اخلاق غیروابسته به دین و فرقه” برگرداند.
درحالیکه در ایران رضاشاهی تعلیمات اجباری و همین سگال مردم دوستی، درکودکستانها و مدارس، آنهم پس از گذشت قرنها، نور امیدی برای آیندهﻯ نوینی شده بودند. معذالک روشنفکران آن روزگار این تحولّات را به تزویر تعبیر و با زور و زیور آن را به صورت مثلث “غرب زدگی” ارائه دادند تا به مدد ایدئولوژی مارکسیسم مراکز تربیتی و آموزشی کشور را که جای مکتب خانه ها را گرفته بودند به تردید بکشند.
ریشهﻯ این این نابسامانی را کمتر کسانی مطالعه کرده اند. یکی از این ها شادروان دکتر “آرامش دوستدار” است. مردی دانا، فیلسوف، صاحب نظر با گفتاری ژرف و روشن بود.
آرامش دوستدار نابسامانی های جامعه را در اصطلاح “امتناع تفکر” متبلور ساخت.
نخستین باری که این نظر را من نویسنده شنیدم تعجب کردم. زیرا از وی چنین اظهار نظری را انتظار نداشتم. آخر “امتناع تفکر” سخت متا فیزیکی است. خوشبختانه انسان با اندیشیدن به دنیا میآید و از دنیا هم میرود.
مارتین هایدگر می گوید انسان هر کاری را که بخواهد بکند(حتی اندیشیدن) می بایستی میل یا شوق به آن را داشته باشد. اما اگر کسی به کاری میل داشت در آن کار ماهر نیز می گردد(اصل اساسی در علم تربیت).
این نظر بر اصل “علّیت” استوار است. از این رو من نویسنده از آرامش دوستدار انتظار داشتم نظراتی مستدل بشنوم.
خوانندهﻯ عزیز برای درک نارسائی های جامعه می بایستی به دو مطلب توجه داشت یکی جان زمانه و دیگری تحلیل وضعیت روز. دیروز ایرانیان نسبت به کشورهای دیگر زیاد عقب افتاده نبودند.
اما امروز ایران کشوری عقب مانده چه در جامعه شناسی، اقتصاد و چه در امور سیاسی و علمی است.
پس باید پذیرفت دشواری ایرانیان دشواری مدرنیته است. به ویژه مدرنیته با خود مفاهیمی را آورده است که همه نه حقیقی بلکه سمانتیکی نیزهستند. بنابر این ایرانیان در درک این مفاهیم گرفتاری دارند.
نگاه کنید، مفاهیم سمانتیکی، مانند عدد، ملّت، قدرت، سیستم، …….. اینها با چشم بدنی قابل مشاهده نیستند. اینگونه مفاهیم در خارج از انسان مصداق ندارند. اینها تنها با چشم دل یعنی بوسیله هشیاری انسان دیده می شوند. افلاطون به این هشیاری عقل یا Nous می گوید.
اخیرأ خانم “پری عسگری” بانوئی فرهیخته سعی می کند اینگونه مفاهیم را برای مردم باز کند. کاریکه خودش یک روشنگری است. اما روش کار وی روشی نادرست است. مفاهیم سمانتیکی یک دنیا فهم و شعور لازم دارد. زیرا عقل و یا بهتر جان این مفاهیم را با روش قیاسی و تشابه، “آسوسیاسیون” بدست می دهد.
پس هر کسی نمی تواند در باره آنها اظهارنظر بکند. مگر اینکه به این قیاس واقف باشد. کاریکه به الیت حامعه و یا نخبگان جامعه مربوط می شود. متأسفانه آنها در قیل و قال چهل سالهﻯ اخیر به کلّی تحلیل رفته اند.
اما مفهوم ملّت در زبان فارسی (حافظ) :
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
به معنی جمعی است که باور به یک نظام سیاسی دارد.
در قرآن نیز در سوره 49 آیه 13 ملت به معنی قوم یعنی همه آنهائیکه از یک اصل و نسب هستند(انسان از تیرهﻯ آدم و حوا است) .
اما بطور کلّی در قدیم بنابر گونهﻯ ساختاری یک جمع به چهار شکل می گفتند :
– ملت در شکل یک قوم، – ملت در شکل یک فرهنگ، ملت در شکل شهروند، – ملت در شکل فرد (در دمکراسی همه کسانیکه دارای حقوق مساویند)، – ملت در شکل باور به دین و یا باور به یک سلطه
اما در قرن هیجدهم هنگامیکه مسئله ناسیون شکل گرفت هر ناسیونی را ملت گفتند.
امروز با توجه به اینکه در یک کشور نه یک فرهنگ، یا یک مذهب، یا یک ناسیون و یا یک قوم زندگی می کند دیگر نمی توان به مردم آن سرزمین ملت گفت. ازاین رو ملت تمام آنهائی هستند که قانون اساسی یک کشور را می پذیرند. یا اگر قانون اساسی وجود نداشته باشد همه شهروندان یک کشور را ملت نامند.
با این گفتار و تجربه ای که بانوعسگری با گفتگوی تلویزیونی خود بدست می دهد غوز مفاهیم را می بایستی در سطح تعلیم و تربیت جستجو کرد.
13 دسامبر 2022 مونیخ
ن. واحدی

Click to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.

Most Popular

To Top