Articles

یاد داشت :

یاد داشت :

قرار بود روز شنبھ ۶ اگوست افتخار سخنرانی در جمع گروھی از میھن پرستان ایرانی در لوس
داشتھ باشم .انتخابم برای سخنرانی باین معنا نبود کھ ّ بزرگداشت روز مشروطیت آنجلس دربارۀ
دانش و پژوھشم بیش از بقیھ میباشد. بی تردید فرھیختگان و پژوھشگرانی ھستند کھ بھتر و
توانا تر ازمن میتوانند بھ این بزرگترین پدیدۀ سیاسی و تاریخی یکصدمین و شانزدھمین سال
پیش بپردازند.
شوربختانھ بیماری کرنا مرا از این افتخار محروم کرد. ازاین رو متن سخنرانی را در زیر تقدیم
دوستان وسروران میکنم وتقاضا دارم کاستیھای و اشتباھات را یاد اوری فرمایند.

جنبش یاانقلاب مشروطیت

گرد اورنده: اسدالھ نصر اصفھانی

بخش 1 -پیشینۀ مشروطیت

انقلاب مشروطھ نخستین انقلاب مردمی در خاورمیانھ بود کھ ملت ایران حدود صد و شانزده
سال پیش با آگاھی خود خواستار حاکمیت قانون ،حکومت مردمی ومحدود کردن اختیارات
شاه بود کھ مانند ولی فقیھ ھم قانون گذار یعنی قوۀ مقننھ و ھم مجری قانون یعنی قوۀ
مجریھ وھم قوۀ قضاییھ در وی خلاصھ میشد
اما این جنبش یک شبھ از زمین نرویید . برای شناخت آن باید پیش زمینھ آنرا بدانیم.
بزرگان تاریخ ونویسندگان و پژوھشگران مانند احمد کسروی کھ بیش از ھر شخصیت
دیگری پژوھش وجامع ترین تاریخ مشروطیت را تدوین کرده است و ھمچنین ناظم الاسلام
کرمانی آنرابیداری ایرانیان مینامند
بیداری ایرانیان بھ یکقرن پیش از جنبش م شروطیت برمیگردد ولی بیداری واقعی و کار آمد
از زمان تحصیل ایرانیان در اروپا، از دوران عباس میرزا و قائم مقام فراھانی، شروع شد.
ایرانیانی کھ بھ اروپا رفتند، اولین ایرانیانی بودند کھ با افکار آزادی خواھی و اصول حکومت
ملی آشنا شدند. یکی از این افراد، میرزا صالح شیرازی بنیانگذار نخستین روزنامھ و
ٴ نخستین چاپخانھ کتاب ھای فارسی در ایران است.
ٴ ، مشاھدات خود را درباره او در سفرنامھاش حکومت پارلمانی، قوانین، قضاوت، دانشگاه،
بیمارستان و سایر زیرساختھای سیاسی، اقتصادی، صنعتی و اجتماعی در بریتانیا شرح
داد. او در سفرنامھاش، با اشاره بھ صنعت کار فقیری کھ حکومت انگلستان بھ مدت شش

ماه تلاش می کرد او را از مغازه بیرون اندازد، اما موفق نمی شد، انگلستان را «ولایت
آزادی» نامید کھ در آن از پادشاه تا گدا بھ یک نظام قانونی پای بندند و ھرکس از آن تخطی
کند، مجازات می شود
اگرچھ اصلاحاتی بھ دست برخی نخستوزیران قاجار، مانند قائم مقام فراھانی، امیرکبیر و حسین
سپھسالار ٴ شروع شد، اما این اصلاحات با برکناری آنھا راه بھ جایی نبرد. در مرحلھ بعد،
متفکرانی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا ملکمخان ٴ بھ روشنگری توده مردم پرداختند و
بالاخره جنبشھایی مانند جنبش تنباکو ، ھرچند بھ تحریک روسیۀ تزاری شکل گرفت، بھ عنوان
اولین نشانھھای بیداری ایرانیان و رویارویی با اقتدارمطلق شاه پدیدار شد.
بر قراری زمینھھای فکری اندیشھھای جدید کھ متأثر از انقلاب صنعتی و تحولات جامعھی اروپا و
بھخصوص کوششھای فکری عصر روشنگری و انقلاب کبیر فرانسھ بود، ابتدا بھ وسیلھی
نویسندگان و متفکران و روشنفکرانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان، جلالالدین
میرزا قاجار، میرزا یوسف مستشارالدولھ، میرزا جعفر قراچھ داغی، طالبوف تبریزی، زینالعابدین
مراغھای، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا آقا تبریزی و دیگران، کھ افکار خود را در رسالات و
مقالات متعدد و بھ شکلھای گوناگون عرضھ میکردند، بھ وجود آمد.

انقلاب مشروطھ یا انقلاب مشروطیت یک انقلاب و رویداد اجتماعی و سیاسی در تاریخ ایران است
کھ بخشی از جنبش مشروطھ ایران می باشد. این انقلاب سبب شد نظام فرمانروایی ایران
از سلطنت مطلقھ بھ پادشاھی مشروطھ تغییر کند و بھ تشکیل مجلس قانونگذاری و تدوین قانون
اساسی انجامید. این رویداد در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار از آذر ۱۲۸۴ خورشیدی شروع
شد و در مرداد ۱۲۸۵ بھ سرانجام رسید.
جمعیت ایران در ان زمان پس از وبا و قحطی بزرگ در حدود ۱۱ میلیون نفر بود.
دراین جنبش تقریباً ھ مۀ طبقات اجتماعی شرکت داشتند ازکارگر و صنعتگر وبازاریان واصناف
گرقتھ تا روشنفکران ومردان وزنان وروحانیون اسلام وپیروان ھمۀ مذاھب.
وجود حیدرخان عمو اوغلی( تاریوردی) کمونیست ، روحانیون متعصب شیعھ وسنی و«گبر و
ترسا»، ازلی و بھایی، زنان دلیر ایرانی، میھن پرستان شمال و جنوب ، سرداران ملی چون
ستارخان وباقرخوان، قومیت ھای گو ناگون سراسری، روشنفکران و نخبگان، اصناف وتجار،
کارگر صنعتی، سقط فروش وبقال درجنبش مشروطیت نشانگر ھمھ گیر بودن آن ویک جنبش ملی
و اصیل واقعی وبرپایۀ خواست مردم میباشد.
در واقع مشروطھ خواھی ایران حرکتی شھری و مردمی بھ حساب میآمد کھ با حضور فعال
صنعتگران، تجار، علمای مترقی و بخش کوچک اما موثری از طبقھ روشنفکر میسر شده
بود.
دراین جنبش از دو طبقھ متوسط بھ عنوان نیروھای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطھ
میتوان نام برد کھ یکی ازاین دو شامل بازاریان سنتی، بازرگانان، پیشھ وران و روحانیون

می شدند و اینھا «طبقھ متوسط متمکن» را تشکیل می دادند و دیگری روشنفکران جدید یا
نخبگان انروزی بودند . طبقھ اول بیش از طبقھ دوم قدرت و نفوذ داشت.
گفتنی است دراینکھ نفس حرکت روشنفکران و طرح شعار و خواست قانون، آزادی و
مساوات بسیار مھم و مثبت در انقلاب مشروطیت بوده است، شکی نیست، اما نمی توان این
نکتھ را ھم نادیده گرفت کھ بسیاری ازاین روشنفکران خود از شناخت عمیقی نسبت بھ آنچھ
می خواستند برخوردار نبودند یا در بسیاری از موارد منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح
می دادند.
دوری از تک روی ھا و حزب گرایی ھا از دستاوردھای مھم انقلاب مشروطھ بود.
براساس روش معمول چپ گرایان، مارکسیستھای اصولگرای ایرانی و روسی در
تفسیرھایشان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوایی معرفی نمودهاند کھ توسط طبقھ
بازرگانان کھ طبقات زمیندار و قدرتھای خارجی را سد راه دموکراسی مورد نظر خویش
می دیدند رھبری شدند
مشروطھ ٴ ترجمھ ٴ واژه کنستیتوسیون ٴ فرانسوی است. اما ریشھ آن دقیقاً معلوم نیست .عبدالھادی
حائری آن را کلمھای عربی از مصدر شرط و تقیزاده و ٴ رضازاده شفق ٴ آن را برگرفتھ از کلمھ
فرانسوی لا شارت (Charte la(بھ معنی «منشور» دانستھاند .دھخدا معتقد است کھ مشروطھ
بھ معنای حکومت قانون است،کھ در زبان عربی و نھ در فارسی متداول نبوده و بھ
ٴ وسیلھ ترکان عثمانی وارد فارسی شده است. بعضی از رجال دوران قاجار مانند سعدالدولھ و صادق
آقا تبریزی، مشروطھ را ترجمھای نادرست میدانستند و ترجیح میدادند از ھمان
لفظ کنستیتوسیون استفاده کنند.

بخش 2-عوامل اصلی جنبش مشروطیت

۱-بیداری ایرانیان
۲ -وجدان ملی اسیب دیدۀ ایرانیان از قراردادھای گلستان و ترکمانچای کھ بخش بسیار بزرگی
ِ از سرزمینھای آبادایران بھ روسیۀ تزاری واگذار شد ومعاھدۀ پاریس کھ ھرات و افغانستان را
ایران از دست داد .
۳ -استبداد مطلق بیشتر پادشاھان قاجار و ظلم و ستم بھ ھمۀ گروھای اجتماعی وحکمرانان مستبد
تراز شاھان مانند کامران میرزا کھ بھ ترور ناصرالدین شاه بدست میرزا رضای کرمانی انجامید
۴-بی تدبیری عوامل حکومتی مانند علاالدولھ حاکم تھران کھ دو تاجرمعتبر را درمنظر عام بھ
چوب بست و آنھا را «فلک» کرد. جنبش ازھمین روز آغاز شد و مردم با تحصن و بست
نشینیھای گسترده و پیوستھ خواھان « عدالت خانھ» وسپس « مجلس شورا » شدند

بخش سوم- مشروطیت و مشروعیت

پادشاھان در ایران از دیرباز حقانیت خود را مستقیماً از خداوند یا ایزد میگرفتند؛ بھ این معنا کھ
منبع قدرت آنان از قدرتی ماورایی نشأت گرفتھ و بھ آنان ارزانی شده بود. در ایران باستان بھ این
منشأ، فره ایزدی گفتھ میشد. بعد از اسلام نیز این نوع از مشروعیت بخشی بھ قدرت ادامھ یافت
ولی عبارتھایی مانند «س ٴ ایھ خدا» و «قطب عالم امکان» جای فره ایزدی را گرفت. این نظام
فرمانروایی، پادشاھی مطلقھ نامیده میشود کھ در آن، شاه برای کشور مانند سر برای بدن است و
مردم در مقام مملوکیت (بردگی) ِ و عبودیت پادشاھند و وظیفھشان اطاعت محض از او است.
بررسی رسالھھای عھد ناصری و دوران منتھی بھ انقلاب مشروطھ نشان میدھد کھ در بین
اندیشمندان آن زمان، دو نظریھ در خصوص تغییر نظام سیاسی سلطنت مطلقھ وجود داشتھاست؛
ٴ یکی گذار بھ سلطنت مطلقھ ٴ منظم و دیگری گذار بھ سلطنت مشروطھ. در سلطنت مطلقھ منظم،
پادشاه اختیار وضع قوانین را بھ صورت منفک و مجزا از اختیار اجرای آن بھ کار میگیرد؛
بنابراین تفاوتی کھ بین دو آلترناتیو مورد اشاره قرار داشت، ماھیت «قانون» است کھ منشأ آن در
ٴ سلطنت مطلقھ منظم، پادشاه است و در سلطنت مشروطھ، مردم ھستند .
ٴ است کھ در آن اِعمال گسترده از این روحکومت پادشاھی مشروطھ حکومتی حکومت مطلقھ و
خودکامھ ناممکن باشد و نمایندگان انتخابی مردم مسئولان اجرایی را منصوب و فعالیتھای آنان را
کنترل و تأیید کنند و ٴ قوه قضاییھ نھادی مستقل باشد.
بھ طور کلى در جریان جنبش مشروطیت ، ما با دو گرایش یا جریان معارض و مقابل با یکدیگر
روبرو ھستیم کھ از آنھا مىتوان با عنوان جریان « اسلام گرا »یا شریعت خواھی و « غرب گرا
» یا مشروطھ طلبی یاد کرد.
جریان « غرب گرا » بھ رھبرى امثال تقىزاده ، حسین قلى خان نواب و یپرم و حیدر عمو اوغلى
، شکل مىگیرد و جریان « اسلام گرا » نیز خود بھ دو بخش کلى تقسیم مىشود:
الف ) بخشى کھ ما از آن بھ عنوان جریان « مشروعھخواه » یاد مىکنیم.
ب ) بخشى کھ مى ِ توان آن را « مشروطھ خواھان ّ متشر ِ ع » یا « دین باوران مشروطھ خواه »
نامید
در راس جریان « مشروعھ خواھى » در ایران ، حاج شیخ فضلالله نورى قرار دارد و البتھ در
کنار و در واقع ، در جبھھ وى افرادى چون آیات عظام آخوند ملاقربانعلى ( در زنجان ) ، حاجى
میرزا حسن آقا مجتھد ( تبریز ) ، آقا سید محمد باقر درچھ اى ( اصفھان ) و حاج ملا محمد خمامى
( رشت ) قرار دارند و در خود تھران ، دھھا روحانى و مجتھد نظیر حاج آخوند رستم آبادى ، ملا
محمد آملى و حاج آقا على اکبر بروجردى و حاج میرزا ابوتراب شھیدى قزوینى و حاج شیخ روح
الله دانایى ، با شیخ نورى ھمسویى و ھمآوایى نشان مىدھند . چنانکھ در نجف نیز شخصیتى چون
ّ صاحب عروه (مرجع عام آقا سید محمد کاظم یزدى « جھان تشیع ) از منتقدان مشروطھ ( سکولار
) محسوب مىشود و از جناح مشروعھ خواه حمایت مىکند.

در راس جریان « مشروطھ خواھان متشرع » نیز ، مراجع ثلاثھ مشروطھ خواه نجف ( آیات عظام
آخوند ملا کاظم خراسانى ، حاجى میرزا حسین تھرانى ، و شیخ عبد الله مازندرانى ) حضور دارند
کھ شخصیتھایى چون میرزا حسین نائینى در کنار آنھا و بھ صورت دستیار ومشاورآنان عمل
مىکردند.
این گروه از علما تا پایان استبداد صغیریعنی دوران پادشاھی محمد ع لی شاه قاجار و آغاز مجلس
دوم با مشروطھخواھان ھمراھى داشتھ و اساس جریان مشروطھ را تأیید مىکردند و
مخالفتھایشان باروشنفکران ، مخالفت موردى بوده ، نھ اساسى و ریشھاى . براى نمونھ ،
مرحوم بھبھانى با روشنفکران در مورد قانون « مساوات » و برخى دیگر از اصول قانون اساسى
اختلافنظر داشت ، ولى صلاح نمىدانست بھ خاطر چند مورد اختلاف نظر ، بھ رو در رویى و
مقابلھ ھمھ جانبھ با آنھا بپردازد . از اینرو ، ھم ایشان و ھم مرحوم طباطبائى و مرحوم آخوند
ملا کاظم خراسانی و سایر عالمان نجف بھ رغم مخالفت و مبارزه ھمھجانبھ شیخ فضل الھ نوری و
اطرافیانش با مجلس اول و اساس مشروطیت ، با مجلس اول ھمکارى مسالمت جویانھاى داشتند.
در سال ۱۲۸۶ یک جریان ضد مشروطھ، بھ رھبری شیخ فضلالله نوری فعالیت خود را شروع
کرد کھ مخالف پارلمان و مدافع اسلام بود. آنھا بھ اصول قانون اساسی و متمم آن، مخصوصاً
ا ٴ صولی کھ بھ برابری ھمھ گروهھای دینی و گسترش صلاحیت دادگاهھای غیرشرعی اشاره داشت،
معترض بودند و آنھا را مخالف اسلام میدانستند. آنھا انجمنی تشکیل دادند و با محمدعلی شاه
ھمنوا شدند. اگرچھ بعضی از آنھا انگیزهھای مادی یا شخصی داشتند، اما برخی نیز مشروطھ
را بدعتی ناشایست در اسلام میدیدند کھ حرام است. بعدھا، در سال ۱۲۸۷ ،نوری کھ جایگاه
علمی و فقھی خود را بالاتر از بھبھانی و طباطبایی میدانست، آشکارا از شاه طرفداری کرد و
روزنامھنگاران و مجتھدان مشروطھخواه را تکفیر نمود.
تصویب متمم قانون اساسی، اختلاف اصلی شاه و مجلس بود. مجلس با الگوبرداری از قانون
اساسی بلژیک، بندھایی بھ قانون اساسی اضافھ کرد کھ اختیارات شاه را بھ شدت محدود میکرد و
در مقابل بھ مجلس اختیارات وسیعی میداد؛ از جملھ عزل نخستوزیر یا ھر یک از وزیران و
ٴ تصویب سالیانھ ٴ ھمھ ھزینھھای نظامی. شاه از امضای آن سر باز زد واستبداد محمد علیشاھی یا
ً بھ ملت

استبداد صغیر آغاز شد. محمدعلی شاه مقر فرماندھی خودرا باغشاه قرار داد وعملا
مشروطھ خواه آشکارا اعلام جنگ داد و با پشتیبانی روسیھ مجلس را بھ توپ بست ودستور داد
جھار شخصیت مشروطھ خواه بزرگ میرزا جھانگیرخان صور اسرافیل بھ ھمراه سید جمال الدین
واعظ، ملکالمتکلمین و سید محمدرضا مساوات وقاضی ارداقی درح ضور َشیخ فضل الھ نوری
برابر چشمش زیر درخت نسترن در باعشاه بھ قتل رسیدند.
پس از بھ توپ بستن مجلس آخوند خراسانی فتوای تاریخی داد مبنی بر مستبد و نامشروع بودن
حکومت. یعنی بھ حقانیت یا مشروعیت پادشاھی محمد علیشاه پایان داد. خبر حملھ بھ مجلس و
کشتن مشروطھ خواھان موجب شد تا نیروھای شمال بھ رھبری سپھدار تنکابنی و نیروھای

بختیاری بھ رھبری سردار اسعد بختیاری و ستار خان و باقر خان ازتبریز بھ تھران حملھ کرده،
شھر را بھ تصرف خود درآورند. با شکست نیروھای دولتی و فتح تھران محمد علی شاه بھ
سفارت روسیھ پناھده شد. فاتحان تھران مجلسی با عنوان مجلس عالی در بھارستان تشکیل دادند.
این مجلس محمد علی شاه را از سلطنت خلع و احمد شاه را بھ پادشاھی برگزید.
در غیاب شاه خلع شده و مجلس شورای ملی بھ توپ بستھ شده، کشور را «ھیأت مدیره انقلابیون»
اداره می کرد. این «ھیات مدیره» ۱۲ عضو داشت از این قرار:
محمد ولی خان سپھدار اعظم، حاج علی قلی خان سردار اسعد، مرتضی قلی خان صنیع الدولھ، سید
حسن تقی زاده، میرزا حسن خان وثوق الدولھ، ابراھیم حکیم الملک، صادق مستشارالدولھ،
عبدالحسین سردار محیی، میرزا سلیمان خان میکده ، سید نصرالله تقوی ، حسن قلی خان نواب و
میرزا محمد علی خان تربیت.
در دادگاه انقلابی شیخ فضل الھ نوری بھ اتھام ھمراھی با محمد علی شاه ومعاون ت در قتل
مشروطھ خواھان محکوم بھ اعدام شد وحکم بلا فاصلھ اجراگردید. ریاست دادگاه را شیخ ابراھیم
زنجانی از نمایندگان مجلس بعھده داشت واعضای دادگاه عبارت بودند از:
میرزا محمد(مدیر رونامھ حیات)، جعفر قلی خان بختیاری (سردار بھادر)، حاجی سید محمد امام
جمعھ (معروف بھ امام زاده)، نصرالله خان خلعت بری (اعتلاء الملک)، جعفر قلی خان (از ساکنان
استانبول)، عبد الحسین خان شیبانی (وحید الملک)، عبدالحمید خان (یمین نظام) ، میرزا علی
محمد خان مجاھد و احمد علی خان مجاھد.
پس از فتح تھران و اعدام شیخ فضل الھ نوری ، یعنى زمانى کھ روشنفکران پرده نفاق را کنار زده
، بھ صورت صریح و ھمھجانبھ کمر بھ قلع و قمع نیروھاى مذھبى بستند ، جریانھاى مشروطھ
خواه بھ دو جریان « اعتدالیون » و « افراطیون » یا دموکرات جناح اعتدالى اکثریت مجلس و
ّى ھمچون ستارخان و باقرخان و برخى از

جامعھ مشروطھخواه تبدیل شدند . سرداران مل
شخصیت ّ ھاى سیاسى دیگر از این گروه بودند . این دستھ در پى استقلال و آبادانى و عزت کشور
بودند و رمز آن را کوتاه کردن دست استبداد از امور کشور مىدیدند . آنھا نھ تنھا با دین و
دینداران سرستیز نداشتند ، بلکھ گاه خود را بھ رھبران مذھبى نزدیک و با آنان پیوند برقرار
میکردند.

بخش چهارم -دست آوردهاي فوري مشروطیت

پاره ای ازدست آوردھای فوری مشروطیت ازاینقرارند:
۱-برکناری فرمانروایان و وزیران مستبد تر ومقتدرتراز شاه مانند ظل السلطان ، آصف
الدولھ وکامران میرزا.

ٴ السلطان شاھزاده الف – سلطان مسعود میرزا ملقب بھ ظل قاجار و بزرگترین پسر بھ سن
ٴ بلوغ رسیده ناصرالدینشاه بود. وی حدود سی و چھارسال حاکم مقتدرو ظالم و مستبد
اصفھان بود. چون از ھمسر غیر قاجارناصرالدین شاه بود نتوانست بھ ولیعھدی برسد ولی
او خود را مالک برحق سلطنت میدانست ودر دوران حکومتش مانند پادشاھی مستقل عمل
میکرد. علاوه بر ظلم وستم بھ مردم اصفھان وغصب زمینھای مردم بھ زورنیروی نظامی
بزرگ و مستقل و سرکوب بی رحمانھ شورشھا بھ جنایت بزرگ تاریخی دست زد و آن
تخریب بناھای تاریخی زمان صفوی وفروش مصالح ساختمانی آنھابھ قاچاقچیان بین المللی
بود.
ب- شھاب الملک یا آصف الدولھ از حاکمان بدنام و ظالم دوران قاجار بود، و نام او با
ماجرای فروختن دختران قوچان پیوند خورده است. اوبرای وصول مالیات در قوچان بھ
وسیلۀ عواملش دختران را میدزدید ومانند برده آنھا را میفروخت. وی نباید با آصف الدولھ
صدر اعطم فتحعلی شاه اشتباه شود.
پ- کامران میرزا برادر مطفرالدین شاه وظل السلطان و عموی محمد علی شاه و از
حاکمان بسیار مستبدو احجاف گر زمان بود و۳ روز در زمان محمد علیشاه نخست وزیر
شد. میرزا رضا کرمانی در اعتراف ھای خود گفتھ بود کھ دلیل قتل ناصرالدین شاه، ظلم و
ستم مأموران کامران میرزا بھ او بودهاست. وی از تعدیات حاکم کرمان منصوب کامران
میرزا، نایب السلطنھ، بھ تھران میا ید و لی بجای رسیدگی بھ شکایت بھ زندان و شکنجھ و
آزارمحکوم میشود. پس اززندان تصمیم بھ قتل کامران میرزا میگیرد ولی در اعترافات
میگوید تصمیم گرفتم ریشۀ کاررا کھ شاه است ازبین ببرم.
۲-فشار برای تشکیل بانک ملی و لغو قرارداد با با نک شاھی متعلق بھ رویتر و
انگلستان برای نشر اسگناس
۳-تنطیم بودجھ ملی کھ پیش از آن در خزانۀ سلطنتی و زیرنطر و دلخواه شاه تنطیم
میشد
۴-الزام فرمانروایان محلی بھ واریز تمام مالیاتھای دریافت شده بھ خزانۀ دولت
۵ -غیر قانونی شدن تیول و تسعیر
تیول واگذاری بخشی اززمینھای کشور ( اموال عمومی) بھ فرد معین بود کھ درمقابل
فرد در موقع لزوم بھ تھیۀ نیروی نظامی و تفنگچی برای حکومت بپردازد.
تسعیر نرخ گذاری روی کالا از سوی حاکم است و در زمان قاجار این نرخ گذاری در
برابر دریافت پول یاباج بھ افراد واگذار میشده است.
۶-ممنوعیت استقراض از کشورھای خارجی بدون تصویب مجلس

بخش پنجم- دست آوردها اساسی و تاریخی جنبش مشروطیت

ّت در برگیرنده اصولی طلا یی و تاریخی ھستند کھ خون دادن مشروطھ

قانون اساسی مشروطی

ً توجیھ میکند. ازجملھ:

خواھان در این انقلاب را کاملا

۱-اصل سی وپنجم مت مم قانون اساسی کھ مقرر میدارد « سلطنت ودیعھ ایست کھ بھ موھبت الھی
از طرف ملت بھ شخص پادشاه مفوض شده ». یعنی مالکیت پادشاھی یا سلطنت با ملت است و
پادشاه وقت ودیعھ دار یا امانت داراست.بنا براین:

ّت ودیعھ و امانت و بخشش و واگذاری آن را بھ دیگری ندارد.

• پادشاه حق لغو ،تغییر ماھی
ھمچنین حق ندارد پادشاھی را بھ تشخیص خود بھ ھر نوع سامانۀ دیگری تبدیل کند.
ّت ودیعھ مخالف باشد خود را از پادشاھی معاف کند و

پادشاه وقت میتواند چنانچھ با ماھی
ودیعھ را بھ مالک آن یعنی ملت برگرداند. درصورت استعفا ، قانون اساسی و پادشاھی
ِ برپایۀ اصول دیگر پیش بینی شده بھ حیا ت خود ادامھ میدھند.
• ملت یا مالک ودیعھ ، حق دارد ھر زمان منافع ملی ایجاب کند از جملھ درگذشت پادشاه و
نداشتن نایب السلطنھ و ولایت عھد، ناتوانی جسمی و روانی شاه یا خیانت بھ کشور ودیعھ
را پس بگیرد و بھ شخصیت دیگری واکذار نماید.
• شاه نمیتواند اجرای اصول مشروطھ را متوقف کند یا بھ تاًخیر بیاندازد.

۲ -جایگزین ساختن « ملت» بھ جای «رعیت» . برای نخستین بار ملت در ادبیات سیاسی جای
گستردۀ خود را بازکرد ورعیت بھ شھروند تبدیل شد. حتی در خود فرمان مشروطیت از«قاطبۀ
اھالی ایران و رعایای صدیق » نام برده شده است. در قانون اساسی مشروطھ درفصل حقوق ملت
ایران ھیجده اصل بھ آزادیھا وحقوق ملت اختصاص دارد
۳-پادشاھی برپایۀ مردم سالاری استوارگردید. براساس اصل بیست و ششم متمم قانون اسا سی
« قوای مملکت ناشی از ملت است طریقۀ است عمال آنرا قانون اساسی معین مینماید». تا پیش از
این، پادشاه حقانیت ومشروعیت خود را از الله میگرفت و ظل ِ الله یا سایۀ خدا بود. ولی با
تصویب قانون اساسی رابطۀ شاه باملت معکوس شد و ملت و نمایندگانش در مجلس شورای ملی
صاحب مملکت شدند. حقوق ومزایای پادشاه و در بار رامجلس باید از راه تنظیم بودجھ کھ تازگی
داشت تعیین کند. تاپیش ازاین قوای مملکتی دربرگیرندۀ قوۀ مقننھ و قوۀ مجریھ و قوۀ قضاییھ
کمابیش در شخص شاه خلاصھ میشد. قوانین ازپادشاھی بھ پادشاه دیگر و ازروزی بھ روز دیگر
در تغییربود و «رعیت» برای فردای خود امنیت اقتصادی واجتماعی و جانی نداشت. باتصویب
اصل بیست وھفتم وبیست وھشتم متمم، دو اصل طلایی دیگر، این قوا ھریک مستقل و ازھم
جداشدند.
برمبنای حکومت قانون ،حاکمی ت مردم و مردم سالاری ملت توانست دوپادشاه را از پادشاھی
برکنار وپادشاه جدیدی را انتخاب کند.
وزرا بجای اینکھ خود رادر برابرپادشاه مسؤل بدانند پاسخگوی مجلس شورایملی و نمایندگان
ملت شدند. مجلس بجای شاه توانست نخست وزیر ووزرا را ازکار برکنار کند.

۴ -اصل ھشتم متمم قانون اساسی کھ میگوید «اھالی مملکت ایران در مقابل قانون متساوی
الحقوق خواھند بود». این اصل پایۀ اساسی اختلاف مشروعھ خواھان و مشروطھ خواھان بود.
شیخ فضل الله نوری آزادی را کلمھ خبیثھ می دانست و حتی آیت الھ بھبھانی کھ از پیشگامان
چنبش مشروطھ بود ، نسبت بھ مساوات و آزادی کھ در اصول قانون اساسی ذکر شده بود،
اعتراض داشت. بنابر آنچھ روحانیان می گفتند قوانین عرفی بایستی در ذیل قوانین ثابت الھی می
ماند و آنچنان کھ فقھا استنباط می کردند یکی از این قوانین لا یتغیر الھی این بود کھ آدمیان در
حقوق با ھم مساوی نیستند. چھ از لحاظ جنس کھ زن و مرد با ھم برابری ندارند و چھ از لحاظ
کیش و مذھب کھ مسلمان و نامسلمان، یکسان نیستند.
مجلس شورایملی برای خروج از این بن بست کھ میرفت مشروطیت پانگیرد و برای رسیدن ملت
بھ آزادی و رفع استبداد وظلم دراصل ننگین دوم متمم قانون اساسی جانب روحانیون را گرفت و
بنا بر این شد کھ در ھر عصر پنج نفر از فقھا کھ آشنا بھ مقتضیات زمان ھستند بر قوانین مجلس
نظارت کنند تا خلاف اسلام تصویب نشود.
البتھ در این اصل معلوم نمی شد کھ معنای آگاه بھ مقتضیات زمان چیست. اما اگر در نظر بگیریم
کھ فقھا باید بھ رای قاطبھ نمایندگان مجلس انتخاب می شدند، می توان حدس زد کھ تشخیص عالم
بھ مقتضیات زمان بودن با مجلس بود.
خوشبختانھ این اصل ھیچ گاه عملی نشد زیرا توافق برانتخاب پنج فقیھ کھ ھریک خودرا برتر
ازفقھای دیگرمیدانستند غیر ممکن شده بود.
اصل طلایی ھشتم یادشدۀ بالا بن مِایۀ قانونی رفع حجاب ازسوی رضا شاه بزرگ و ابرمرد تاریخ
ایران ودادن حق رأی برای انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان در انقلاب سفید شاه ومردم از سوی
شاھنشاه آریامھر بود.

بخش ششم -باز آیی سامانۀ مشروطۀ پادشاهی یا تداوم مشروطیت

( این بخش بصورت مقاله اي مستقل پیش ازاین پخش گردیده)
ازآنجا کھ جمھوری اسلامی پس از شورش یا انقلاب اسلامی یا بھتر بگویم برخلاف اعلامیۀ خفت
بار سھ ماده ای دکتر کریم سنجابی کھ آنرا حکومت اسلامی ملی مینامید انقلاب یا شورش اسلامی
یک شورش کمونیستی بود کھ خود را بھ درستی آنتی تز نظام پادشاھی پھلوی میداند، از این رو
بازایی نظام پادشاھی مشروطھ آنتی تز نظام جمھوری اسلامی است کھ میتواند ھژمونی اجتماعی
و فرھنگی اسلامگرایی در ایران را بسیار تضعیف کند و بھ حاشیھ براند
صرفنظر از توطئھ جھانی برای تو قف سامانۀ پادشاھی در ایران، شورش اسلامی کمونیستی سال
۵۷ جمھوری اسلامی را بر سرکار آورد ، این جمھوری اسلامی باھمۀ استدلالھای بی پایھ ای
دست اند کاران شورش، از پایھ باطل است زیرا:

۱ ِ -جون بھ اعتراف خود خمینی جمھوری اسلامی برپایۀ خدعھ و تقیھ و تزویر بر پاشده و
ً روشنفکران بامایھ یا بی مایھ ایرانی را فریب داد، بلکھ

نھ تنھا تودۀ مردم ایران حتی مثلا
سیاستمداران جھانی را آنچنان فریب داد تا آنجا کھ اورا «قدیس» و « گاندی» ایران
نامیدند و وی را ناجی حقوق بشر بویژه حقوق زنان دانستند. مجلۀ تایمز برای انتقام جویی
از شاه فقید کھ در مصاحبھ ای رسانھ ھای ھمگانی را بھ صراحت در اختیار اقلیت یھودی
امریکا اعلام کرده بود، خمینی را مرد سال معرفی کرد. البتھ این مجلھ در سالھای پیش
ِۀ کامل یک

ھیتلر راھم مرد سال معرفی کرده بود. گفتارھای پرفریب خمینی بھترین نمون
آخوند شیاد است. وی دستورات را در پاریس ازبانودوریان مک گری جاسوس برجستۀ
سی آی ا کھ در کنارش قرار داده بودند میگرفت و رمزی کلارک نمایندۀ کارتر و یزدی
جاسوس دیگرآن سازمان و قطب زاده زیر امر وی کارمیکردند. ویدیوی شرم آورھمجنس
بازی سید جلال تھرانی کھ وی را از دیدگاه سیاسی سوزاند دست پخت این جاسوس بود
وچون سازمان سی ُآی ا از آنچھ جھانیان میخواستند وازخواست تودۀ مردم ایران آگاه بود
برای پیاده کردن طرح خود و سوارشدن خمینی بر گردۀ مردم آنچھ وعدۀ دروغ بود از
دھان خمینی طوطی وارخارج میکرد. ازجملھ اینکھ روحانیت نباید حکومت را در دست
گیرد یا بیشترین آزادی در اسلام برای زنان مقرر گردیده واین بیانات دل آویز را با لھجۀ
ً دھاتی مانند یک ھنر پیشھ بخورد دنیا داد
عمدا
۲ -بسیاری از دست اندرکاران شورش ۵۷ اعتراف کرده و میکنند کھ تمام آمارھای را کھ
پخش میکردند وازاین راه مردم را تحریک و بسیج مینمودند دروغھای آگاھانھ برای
رسیدن بھ ھدف بوده. حتی برخی مثل سحابی اعتراف میکنند کھ طرحھای ان زمان بھ نفع
کشور بوده و ما متوجھ نبودیم. توطئۀ برای مبارزه با پادشاه آنچنان برنامھ ریزی شده بود
کھ بھ دست اندر کاران شورش این چنین القای شبھھ شده بود کھ باور داشتند و اقعاً
انقلاب کرده اند. ولی اعترافات پشیمانان در واقع سندی است محکم و حقوقی درشورش
بودن این رویداد ایرانسوز وباطل بودن قانون اساسی جمھوری اسلامی.
۳ -در ھم پرسی ۵۸ سامانۀ پادشاھی مشروطھ لغو نشده. انچھ پرسش شده بود دریک برگھ
این بود کھ جمھوری اسلامی آری ودر برگۀ دیگر جمھوری اسلامی نھ بود. ھیچ پرسشی
ِۀ پادشاھی مطرح نبود. میگویند در رای بھ «رژیم سابق » اشاره شده.

دربارۀ لغو سامان
درصورتیکھ مشروطۀ پادشاھی ھنوز وجود داشت و سابق نشده بود. واژۀ ملی مورد
علاقۀ سنجابی پس از جمھوری اسلامی وواژه دموکراتیک موردنظر بیشتر شورشیان بھ
زبالھ دان ریختھ شد و خمینی اولین بار چھرۀ دیکتاتوری واقعی خود را نشان داد واعلام
داشت چون ھدف اسلام است بنا براین «جمھوری اسلامی» نھ یک کلمھ بیشتر نھ یک
کلمھ کمتر باید بھ رأی گذاشتھ شود و از ھمان آغاز کار جبھۀ ملی و شورشیان ۵۷ بجز
عمامھ داران بھ حاشیھ رانده شدند.
۴ -برخلاف یک انتخابات یا ھمھ پرسی آزاد محرمانھ بودن راِی کھ شرط اصلی یک انتخابات
ً زیر پا گذاشتھ شد . نھ تنھا رنگ برگھ ھای آری یانھ متفاوت بود بلکھ

درست است عمدا

ھمھ پرسی باصندوقھای جداگانھ «اری» یا «نھ» و در زیر سایۀ سرنیزه و تفنگ برگزار
شد.
۵ -اگر حتی بھ فرض محال بپذیریم کھ ھمھ پرسی درست انجام گرفتھ رأی دھندگان از
محتوای قانون اساسی کھ در آن زمان وجود نداشت ،جزسخنان خمینی ، بی اطلاع بوده و
بھ پدیده ای مجھول رأی داده اند. بنا براین رأی بھ مجھول از نظر حقوقی باطل و بلا اثر
است
۶ -پادشاه قانونی ھیچگاه از سلطنت استعفا ندادند حتی زمانیکھ امریکا دادن ویزا برا ی
ورود پادشاه برای معالجھ در آمریکا رامشروط بر استعفای از پادشاھی کرده بود پادشاه
ایرانپرست چنین تحمیلی را نپذیرفت. علیا حضرت شھبانو فرح پھلوی بارھا بھ این نکتۀ
حساس تاریخی بگونۀ شفاھی و کتبی اشاره فرموده اند
۷ -میگویند چون شاه پس ازخروج ازایران بھ مقصد آمریکا وآکاھی از توطئھ و نا
جوانمردی کارتر فعالیتی انجام نداده و تسلیم شده این امر بھ منزلۀ استعفاست این استدلال
سفسطھ است ودر حد خود دارای ارزش حقوقی نیست زیرا از یکسو پادشاه درخارج از
کشور نیرویی برای مبارزه و برخورد با توطئھ نداشتھ واز سوی دیگر پادشاه در
ھرفرصت مناسب مصاحبھ ھای متعدد انجام داده ودر تمام آنھا بھ توطئۀ بین المللی و نقش
کنسرسیوم نفت وبسج رسانھ ھا ھمگانی برعلیھ اش اشاره کرده . این مصاحبھ ھا جزو
اسناد و مدارک تاریخی است کھ ملت ایران از این راه بتواند تاریخ درست را دوباره
بنویسد.
۸ -چنانچھ پادشاه از پادشاھی استعفا میداد بھ مفھوم لغو یا ابطال قانون اساسی مشروطیت
نبود زیرا برپایۀ اصل سی وپنجم متمم قانون اساسی کھ مقررمیدارد« سلطنت ودیعھ ایست
کھ بموھبت الھی ازطرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده» پادشاه ودیعھ دار و امانت
دار پادشاھی است نھ مالک آن. ازاینروپادشاه ھرگاه استعفابدھد و دیعھ بھ مالک آن یعنی
ملت و نمایندگانش کھ مجلس شورای ملی است برمیگردد وشاه یک شھروندعادی میشود
یدون اینکھ در ماھیت امانت کوچکترین تغییری بوجود آید. ولی قانون اساسی مشروطیت
بھ حیات خود ادامھ میدھد و قوای مملکتی شامل قوۀ مقننھ (مجلسین) ، قوۀ قضاییھ و قوۀ
مجریھ ( دولت) وظایف خود را مانند گذ ۳۷ تا ۴۲َ شتھ انجام میدھند وبراساس اصول
متمم قانون اس اسی ، ولایت عھد یا نایب السلطنھ یا شورای سلطنت وظایف، اختیارات
ومسؤولیتھای پادشاه را بھ عھده میگیرد.
۹ -شمارش آرای اعلام شده بیش از ۹۷ درصد رأی دھندگان در مدت چند ساعت کھ آرا را
اعلام کردند از نظر فنی ناممکن بود.
ازاین رو قانون اساسی مشروطیت باطل نشده و اقتدار قانونی دارد.

نتیحھ اینکھ پس از رھایی ملت ایران از اسارت جمھوری اسلامی غاصب و اشغالگر وغیر قانونی
تنھا، قانون اساسی مشروطھ پس از این دورۀ تصرف عدوانی یا پرانتز تاریخی، فعال و قانونی
خواھد بود وتا آن ھنگام کھ د رمجلس مؤسسان تازه اصلاح نگردد بقوت خود باقی خواھد ماند.
لازم بھ یا آوری است جرم تصرف عدوانی، کھ بوسیلۀ اقلیتی کوجک در ملک مشاع ایران متعلق
بھ۳۵ میلیون جمعیت آنروز صورت گرفتھ، مشمول مرور زمان نخواھد شد وھر زمان کھ ملت،
یعنی اکثریت مالکین سرزمین مشاع ایران، توان انرا داشتھ باشد میتواند وحق دارند ازمتصرف
عدوانی یعنی جمھوری اسلامی خلع ید کند
پاره ای از میھن پرستان با پذیرش دلایل بالا وباطل بودن قانون اساسی جمھوری اسلامی براین
باورندکھ چون جمھوری اسلامی واقعیتی است ملموس و عینی و ۱۳ دولت و۷ رییس
جمھورداشتھ بنابراین با باطل بودن قانون اساسی جمھوری اسلامی ما بھ قانون اساسی مشروطیت
باز میگردیم وعنوان آنرا بازگشت بھ مشروطیت نامیده اند. این استدلال مفھومش آنست کھ ما
وجود جمھوری اسلامی را تا تاریخ بازگشت بھ قانون اساسی پذیرفتھ ایم و بگونھ ای بھ این دورۀ
چھل و چندسالھ اشغال ایران وایران قروشی و قوانین غیر انسانی وایران برباده ازجملھ دزدی
آشکار روسیھ از دریای مازندران ویاتاراج و فروش خاک و آب کشور و منابع ومعادن
مشروعیت یا حقانیت میدھیم. در نتیجھ ،بھ ادامھ تصرف عدوانی با رضایت ضمنی گردن مینھیم و
حق ملت ایران را برای باز پس گیری سرزمین ایران از متصرف عدوانی ضایع میکنیم.
خواست آخرین نخست وزیر قانونی سامانۀ پادشاھی ، دکتر شاپور بختیار، درسایۀ نگرش محمد
ّ مصدق تداوم قانون اساسی مشروطیت بود. ایندو شخصیت سیاسی ھیچگاه درپی لغو قانون
اساسی مشروطیت نبودند.
من بر این باوریم چون قانون اساسی مشروطیت لغو نشده و تصرف عدوانی ازجملھ جرایم
مستمراست و مشمول مرور زمان نمیشود، ازاین رو پس ازساقط ساختن یا سقط شدن
جمھوری اسلامی ما وظیفھ داریم قوانین حاکم در کشوردر یک روزپیش از شورش ازجملھ
قانون اساسی مشروطیت را ادامھ خواھیم داد درواقع بجای عنوان حقوقی بازگشت بھ
مشروطیت از عنوان درست تداوم مشروطیت استفاده کنیم.. چون از زمان سرنگونی رژیم
تا انجام ھمھ پرسی برای تعیین نوع نظام ازسوی مردم وبرپایی مجلس موسسان برای بھ
روز در آوردن قانون اساسی برپایۀ ھمھ پرسی مدت زمانی کوتاه یا بلند بھ درازاخواھد
کشید واگر ھرگروه و جماعتی بخواھد قانون اساسی پیشنھادی خود را ملاک عمل قرار
دھد ، یک نوع سردرگمی و آشفتگی قانونی وتفرقھ بوجود آید، خرد جمعی حکم میکند
کھ قانون اساسی مشروطیت وقوانین حاکم برکشور در پیش از شورش ۵۷ پایۀ کار قرار
ودر واقع « فصل الخطاب» قرار گیرد یعنی حرف آخر رابزند.
آشکار است ھر جنبش و گروه و جماعتی کھ بتواند جمھوری اسلامی را سرنگون سازد حقانیت و
مشروعیت خود را از این سرنگون سازی میگیرد وایین نامھ و قوانین خودرا کھ ممکن است حتی

از قوانین موجود جمھوری اسلامی بدتر و ایران سوز تر باشد پیاده کند. از این رو ماھمۀ
باورمندان بھ سامانۀ پادشاھی وظیفھ ملی داریم کھ بجای پراکندگی و خلق گروھھای تازه
بصورت یگانھ و متحد عمل کنیم وابتدا مشروطیت را کھ با توجھ بھ شعارمحوری و ھمگانی ملت
یعنی رضا شاه روحت شاد کھ نشانگر ایدئولوژی مدرنیسم ، سکولاریسم و ایران گرایی وخواست
کنونی ملت است تداوم بخشیم و پس از برقراری امنیت در کشور ودر زمان آرامش ملی براساس
ھمین قانون، آنرا با اصلاحات لازم ورفع معایب موجود آن از جملھ پاک کردن اصول اول و دوم
متمم قانون اساسی واصول دیگری کھ با «شرع» و «شریعت» پیوند دارد، ازراه مجلس موسسان
با توجھ بھ نیاز زمان بھ روز در آوریم.

بخش هفتم- عملکرد مجلس شوراي ملی

ً مجلس دست آورد چشمگیری نداشت در

پس از مجلس دوم تا زمان پادشاھی رضا شاه بزرگ عملا
این دورۀ ۱۶ سالۀ پادشاھی این ن ابغھ و ابرمرد تاریخ ایران بیشترین ھدفھای مشروطیت از جملھ
سکولاریسم و مدرنیتھ بھ اجرا در آمد.
ھمچپنین در زمان بزرگترین ناسیونالیست ایرانی محمدرضا شاه پھلوی شاھنشاه آریا مھر اصول
فراموش شدۀ قانون اساسی مشروطیت راجع بھ حقوق ملت ایران و مھمترین اصل زرین قانون
اساسی یعنی اصل ھشتم متمم قانون اساسی وبرابری ھمۀ شھروندان ایرانی ، زن و مرد، بھ اجرا
در آمد و پی آمد آن آزادسازی نیمۀ دیگرنیروی فعال و سازندۀ کشوریعنی زنان و مش ارکت
چشمگیر انھا در ھمۀ زمینھ ھای سیا سی اجتماعی وفرھنگی بود و با انقلاب بدون خونریزی
وسفید شاه ومردم و ازراه سپاه دانش و بھداشت و ترویج وآبادانی زنان و دختران ایرانی توانستند
بزرگترین خدمت را بھ پیشگاه ملت ایران تقدیم کنند.
بررسی گستردۀ خدمات تاریخی و ملی میھنی وستایش انگیز این دو ستارۀ بزرگ تاریخ را بھ
نوشتار مستقل دیگری موکول میکنم.

بخش پایانی- جه باید کرد

در شورش ۵۷ نبرد دراز مدت وتاریخی بین حاکمیت مردم و حاکمیت دین ازراه بزرگترین توطئۀ
بین المللی بھ پیروزی ظاھری و موقت حاکمیت دین انجامید. امااکنون اکثریت شورشیان ۵۷ کھ
ابزاردست اگاھانھ یا نا آگاھانھ توطئھ بودند بھ اشتباه خود اقرار دارند وشعارھای خود جوش مردم
سرکوب شده «رضا شاه روحت شاد » و «شاه ایران کجایی بھ دادما بیایی » و « مملکت ِ درایران
کھ شاه نداره- حساب و کتاب نداره» نشاگر خواست ملت بھ تداوم مشروطیت پادشاھی است.

َرنده ایرانگرایان و میھن پرستان برای پیروزی بررژیم باطل و

ُرنده و ب

بزرگترین برگ ب
اشغالگرو غیر قانونی جمھوری اسلامی، تداوم قانون اساسی مشروطیت است کھ میتوانند برپایۀ
اصل بیست و ششم مت م م دربر گیرندۀ جمھوری مشروطھ نیز باشد. نماد این قانون شاھزاده ر ضا
پھلوی، فزون بر پشتیبانی قانونی و حقانیت ح قوقی تنھا شخصیت آگاه بھ مسایل و خواست مردم
و سپھر سیاسی جھانی است کھ از بیشترین پشتیبانی مردمی وملی برخورداراست وتنھا کسی است
کھ میتواند با ھوشمندی ودرایت کم مانند خود وباھمت ھمھ جانبھ مردم و اتحاد ھمۀ نیروھای
مبارز بارھبری خود یا جمعی کشتی سیاسی ایران را از غرق شدن و نابودی نجات دھد.
شاھنشاه دروصیت نامۀ منتسب بخود فرموده اند:
«من سرنوشت کشور را بھ قانون اساسی میسپارم. این قانون اساسی ودیعۀ گرانبھائی است
کھ انقلاب مشروطیت بھ ملت ایران ارزانی داشتھ» . وفرموده ا ند پیکر نازنینشان درایران و
در کنار افسران شھید بخاک سپرده شود.
شاھنشاھا میھن پرستان ایران زمین ھمانگونھ کھ خواستھ اید ازقانون اساسی مشروطیت و پرچم
سھ رنگ شیر وخورشید نشان پاسداری خواھند کرد و با رھنمودھا وپیش گامی و پیشآھنگی
ولیعھد سرفراز و فرزند برومندتان، اعلیحضرت رضا شاه دوم، ایران راازچنگال اشغالگران کنونی
آزاد ساختھ وپیکرتان را درکنار شیرمردان شھیدارتش شاھنشاھی درخاک ایران زمین بھ خاک
خواھند سپرد تا بعنوان نماد ایران دوستی و میھن پرستی بازدیدگاه تاریخی تمام نسلھای اینده
کشور باشد.
اسدالھ نصر اصفھانی
۹ امرداد ۲۵۸۱ شاھنشاھی
برابر ۳۱ جولای ۲۰۲۲ ترسایی
سان ماتئو کالیفرنیا آمریکا

Click to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.

Most Popular

To Top