آنانی که عامل بدبختی مردم ایران بوده هستند، حالا ادعای دلسوزی دارند.
تفسیر سیاسی هفته، نوشتۀ منشه امیر
پس از هشت میلیون امضای “اعدام نکنید”،
پس از شنیدن شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” در بهبهان،
پس از بلند شدن فریاد مردمانی در سراسر کشور که گفتند “میمیریم، ولی ذلت نمی پذیریم”،
آن ها، دیگر هیچ مشروعیتی برایشان باقی نمانده است و هیچ حقی در برابر مردم ایران، و هیچ مالکیتی بر خاک ایران زمین ندارند.
در واقع هیچگاه چنین حقی نداشته اند!
از روز نخست، با ریاکاری و دروغ پردازی قدرت را از دست مردم ایران ربودند و همچنان به این شیوه ادامه می دهند و به ناحق، از زبان مردم ایران سخن می گویند و خواسته های ناپاک خود را به نام مردم ایران عرضه می کنند.
ملت ایران هرگز چنین اجازه ای را به آنان نداده است.
آنان، هرگز مشروعیت چنین کاری را نداشته اند.
آن ها، هرگز سخنگویان ملت ایران نبوده و نیستند،
بلکه یک مشت فریبکار، دزد، غارتگر، قدرت طلب و اهل استعمار و استکبار هستند، که کلام الله مجید و دین مبین اسلام را وسیله قرار داده اند تا خوی تجاوزکارانه خود را ارضا کنند و بر عالم و آدم مسلط شوند، با این هدف که بهتر بتوانند چپاول کنند و بیشتر بدزدند.
به کارنامه چهل و یک ساله آنان بنگرید، هیچ نکته مثبتی در آن وجود ندارد.
به هیچ سازندگی نرسیده اند و جز ویران سازی و تخریب و هدر دادن ثروت ملی ایران، کاری از آنها ساخته نبوده است.
منابع کشوری و ثروت ملی ایران را وسیله قرار دادند تا به هدف های توسعه طلبانه خود برسند.
از روز اول آمدند و خود را نماینده الله در روی زمین، و جایگزین رسول اکرم معرفی کردند.
در همان سال نخستین، سفارت یک کشور بیگانه را با زیرپا گذاشتن همه موازین بین المللی، اشغال کردند، تا دنیا را با ملت ایران درگیر سازند و مردم این سرزمین را منزوی کنند به این هدف که ایرانیان از فرهنگ جهانی به دور باشند و آسان تر بتوان آنان را شستشوی مغزی داد.
سپس، رهبرشان به تحریک شیعیان عراق پرداخت و نمی دانست که صدام آنقدر دیوانه و خشن است که چنین گستاخی را بر نخواهد تابید و ممکن است در واکنش به آن، به ایران حمله کند و در صدد برانداختن این رژیم براید.
رهبر حکومت، بی آن که ذره ای سنجیدگی و شناخت واقعیات را داشته باشد، فراموش کرد که ایران هنوز در غلیان است، نظم برقرار نشده، ارتش تضعیف گردیده و فرماندهان ظامی تیرباران و یا برکنار شده اند و یا کشور را به ناچار ترک گفته اند و این سرزمین بی دفاع مانده است.
نه کیاست و درایت آنان، بلکه غیرت و همیت خود مردم وطن پرست ایران بود که این سرزمین را نجات داد.
این به آن نشانی، که وقتی روح الله خمینی جنگ را به خاک عراق کشاند، یعنی از پدافند به آفند روی آورد، ملت ایران نیز خود را کنار کشید و خمینی تنها ماند و چاره ای جز نوشیدن جام زهر برایش باقی نماند.
سالیان دراز ادعا کردند که بیانگر خواسته های ملت هستند و نمایندگان مردم می باشند و به نام آنان، حق دارند به برنامه های اتمی و موشکی روی آورند و در کشورهای همسایه به فتنه گری بپردازند.
ولی ملت، امروز شعار می دهد “سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن”.
اما آنان، که ادعا می کنند صدای مردم هستند، و خواست مردم را بازتاب می دهند، همچنان در راه اجرای برنامه های استعماری و امپریالیستی خود امکانات مردم ایران را به هدر می دهند و اقتصاد ایران را به ورشکستگی بیشتر می کشانند.
حالا که می بینند خیزش بزرگ مردمی در راه است، شماری از آخوندهای ارشد حکومتی را دستور داده اند که با رنج ملت ابراز همدردی کنند تا ظاهرا نشان دهند که آن ها هم بخشی از ملت هستند و دلسوزی می کنند و از مشکلات آگاهی دارند و از مسؤولان خواستار رفع معضلات هستند.
همان آخوندهایی که این چنین در حمایت نمایشی از مردم اشک تمساح می ریزنند، از بانیان همین رژیم فاسد و ناکارآمد بوده اند.
خود آن ها بودند که سرکوب ظالمانه ملت ایران توسط سپاه و بسیج را مجاز دانستند و به علی خامنه ای مشروعیت بخشیدند تا بر ستم علیه ملت بیافزاید تا شاید از فروپاشی رژیم جلوگیری کند.
همان آخوندهایی که امروز بیانیه می دهند و اعتراض می کنند که چرا کسی به صدای ناله مردم توجهی ندارد و برای رفع مشکلات اقدامی نمی کند، در دی ماه و آبانماه و ماه های دیگر، هرگز با مردمی که به خیابان آمدند، ابراز همدردی نکردند.
بلکه به عکس، به بسیج و سپاه پاسداران دستور دادند که بیشتر بکشند.
آنها هرگز به خامنه ای اعتراض نکردند که چرا دستور داد مردم معترض را به گلوله ببندند و بیش از یک هزار نفر از آنان را به قتل برسانند.
جلوی چشم آنها سه جوان را به جرم آن که در آبانماه به معترضین علیه گرانی بنزین پیوسته بودند، به اعدام محکوم کردند و اعتراضی از زبانشان شنیده نشد.
چرا آن ریاکاران، نسبت به این ظلم حکومتی، هنوز هم زبان به اعتراض نمی گشایند – و بعد هم ادعا می کنند که چرا کسی در حکومت، ناله های مردم را نمی شنود و از آنان پوزش نمی طلبد؟
این شیوه رفتاری، جز تزویر و مردم فریبی، توضیح دیگری ندارد.
از سوی دیگر، وقتی سه آخوند ارشد، صدای اعتراض در برابر نابسامانی ها بلند می کنند، با شیادی می کوشند خشم مردم را متوجه دولت بی اقتدار، و نه حکومت استبدادی موجود، یعنی، نه شخص علی خامنه ای سازند.
آخوندها با این شیوه، می خواهند چنین وانمود کنند که خامنه ای خوب است، دستورات او درست است، ولی دستگاه اجرایی، یعنی دولت عاجز و ناوارد است.
یعنی می خواهند دستگاه اداری را قربانی سازند تا مسؤولان واقعی، همانا علی خامنه ای و همه آنهایی که پشتیبان واقعی و یا ظاهری او هستند، از اتهام و انتقاد مصون بمانند.
وقتی دستگاه رهبری حکومت، سیاست خارجی را به شیوه ای بنا می کند که تمام دنیا را با ایران به دشمنی می کشاند، از دولت نالایق کنونی چه کاری ساخته است؟
وقتی رهبر حکومت، عمده ثروت و پول و درآمد ملت ایران را در اختیار سپاه پاسداران و دستگاه های تبلیغاتی دینی قرار می دهد، و پولی برای دولت نمی ماند که هزینه مردم کند، چه کسی را باید مسئول دانست؟
حکومت کنونی، از روز نخست، به رفاه ملت و عافیت مملکت اعتنایی نداشت.
خود خمینی در همان اوان کار، گفته بود انقلاب نشد که مردم هندوانه را ارزان تر بخرند، بلکه انقلاب، به خاطر عظمت و عزت اسلامی بود – البته اسلام نسخه آنان!
آخوند نوری همدانی و آخوند علوی گرگانی و آخوند مکارم شیرازی که ظاهرا خود را دلسوزان ملت معرفی کرده اند، خودشان از پایه گذاران بدبختی مردم و مذلت کنونی بوده اند.
حالا که دارد خشم مردم به اوج می رسد، می آیند و تقیه می کنند که بله ما با مردم همدرد هستیم و دلمان برایشان سوخته است.
ولی در همان زمان، علی خامنه ای به سکوت ادامه می دهد و ککش هم نمی گزد که چرا مردم به این فقر و محنت دچار شده اند.
او هم مانند مرشدش به ریاکاری ادامه می دهد.
از یک سو اعلام می کند که باید با معترضین با اصول رأفت اسلامی رفتار کرد، و در همان حال دستور می دهد که معترضین را با تیربار درو کنند و سه تن از آنان را به اعدام محکوم می سازند که مردم ببینند و بترسند و به فکر تظاهرات بیشتر نیفتند و پایه های رژیم را بیش از این لرزان نسازند.
خامنه ای، طبق شیوه همیشگی خود، به سکوت در برابر این توفان اعتراضات داخلی و خارجی ادامه می دهد، ولی آخوندهای تحت فرمان خود را به میدان می فرستد که ظاهرا از مردم دلجویی کنند. است.
ولی مردم ایران این ریاکاری را بخوبی تشخیص می دهند و فریب آنها را نمی خورند.
انتظار می رود که تظاهرات مردمی همچنان ادامه یابد و شاید گسترده تر نیز بشود.
مردم احساس می کنند که فرمانروایان از هر سو به بن بست رسیده اند و تنها یک راه برایشان باقی مانده است که بقچه خود را ببندند و بلند شوند و بروند.
ولی از آن جا که بعید می نماید به چنین کاری به میل خود دست بزنند، یک راه باقی می ماند که همانا خیزش عمومی به هدف برانداختن رژیمی است که تنها ارمغان آن ویرانی و جنگ طلبی و فقر و فحشا و اعتیاد و خیابان خوابی و شکم های گرسنه بوده است.
اورشلیم – شنبه ۲۸ تیرماه ۱۳۹۹ ، ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۰
نوشته آنانی که عامل بدبختی مردم ایران بوده هستند، حالا ادعای دلسوزی دارند. تفسیر سیاسی هفته، نوشتۀ منشه امیر اولین بار در رادیو پیام اسرائیل. پدیدار شد.
