Analysis

خاستگاه پیدایش حقوق بشر

** منشا و خاستگاه پیدایش حقوق بشر چیست **

نخست لازم است چگونگی باروری و ریشه گرفتن مقوله حقوق بشر و بوجود آمدن منشا آنرا از دیدگاه تاریخی بدان نظری داشت تا بتوان با دریافت اطلاعات اولیه آن، نه تنها وضعیت و موقعیت جوامع درزمینه شناخت نوع و محتوای فرهنگی که شامل: سنتها، آداب و رسوم و رفتار اجتماعیشان بر اساس وجود نوع و محتوای چنین پدیده فردی- اجتماعی ابتدایی هرچند محدود  ورایج در دوران بسیار دور را تا حدودی باز شناسی نمود، بلکه در ادامه این پروسه تاریخی و با توجه بر تغییرات و بویژه تحولات و تبدیلات آن که در زمانهای بسیار دور در مراحل نخستین یا بعبارتی دیگر، مراحل نوزادی و کودکی خود را میگذارنده مورد بررسی قرار داد.  

در ادامه آن، دردوران یا اعصار و قرون بعدی، چگونه انسانها و بر اساس چه تغییرات فرهنگی، باتوجه بر رشد اندیشه خود، در هزاره ها پس ازدوران گذشته توانسته اند به شکل امروزی آن دست یابند. این نکته خود، قابل بررسی و مطالعه و واکاوی می باشد تا ما بتوانیم نوع تفکر و یا اندیشه انسانها را در جوامع مختلف با در نظر گرفتن موقعیتهای زیستی آنها از دیدگاه جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. در این راستا لازم میدانم از فرهنگ و تمدنهای گذشته از شرق گرفته تا به غرب که بتدریج این ریشه ها با آبیاری اندیشه ها به توانمندی خویش رسیده و تحولاتی همراه با نوآوریها از سه سده گذشته تاکنون در پهنه و گستره این کره آبی – خاکی بدان دست یافته است نگاهی کوتاه و مختصربه آن داشته باشیم. 

در کتابهای فراوانی اعم از نویسندگان و پژوهشگران داخلی و خارجی و کتب ترجمه شده پیرامون فرهنگ جوامع و در پیگرد آن بر پایه رشد و تحول فکری انسانها، بویژه فلاسفه، جامعه شناسان، تاریخ دانان، باستانشناسان و غیره، مقوله حقوق بشر را که برگرفته از بن مایه های اندیشه انسانهای آزاد و آزاده اندیش بوده، جوامع امروزی تا بدین حد از رشد اندیشه در زمینه پردازش به حقوق طبیعی و ذاتی انسانها رسیده اند که ما امروزه شاهد این پیشرفتها همراه با  چالشها می باشیم.

 مراحل رشد تحول فکری از شرق شروع شده و در درازای هزاره ها بر اساس تحولات فکری در غرب بشکل امروزی آن رسیده است. ایران  و ایرانیان در این گذر زمان از چنین مقوله ای، یا بهتر است بیان گردد، پدیده اندیشه انسانی ای بی بهره نبوده و در این راستا بودند فلاسفه وجامعه شناسانی که شوربختانه نامها و عناوین نا بجا و نادرستی را در برهه های زمانی مختلف برایشان یافتیم و بافتیم. یکی از این فلاسفه را میتوان به درستی، زرتشت بزرگ را نام برد، زرتشت در دوران خود فیلسوفی بحق آزاده اندیش بود که تمامی بن مایه های اندیشه انسانگرایی را در سه جمله تاریخی و جاودانی خود در تاریخ بشریت به ثبت رسانید. بنگرید به نوشته ها و گفته های هگل و نیچه و سایرین. سه جمله معروف وی شامل: 

** پندار نیک- گفتار نیک – کردار نیک **  

می باشد. چنانچه ژرف به این سه پندارنیک بنگریم و واکاوی اندیشه نمائیم و سپس تفسیر نماییم، خواهیم دریافت که این سه عبارت دارای چه مضامین و مفاهیم ارزشمند و گهر بار و ژرفی می باشند. او در زمان خود نه فقط یک فیلسوف، بلکه جامعه شناسی بوده که در دوران زندگی خویش، پس از مطالعه و بررسی اندیشمندانه نسبت به اعمال و رفتار اجتماعی جامعه خود، در جهت راهنمایی و پند و اندرز به جامعه خود، از سه کلید واژگان عبارات بسیار مهم و ارزشمند بهره برد  تا جامعه را به میزانی از رشد اندیشه و آموزه های انسانی هدایت نماید تا مردم بتوانند ضمن گذران زندگی روزمره خود، به مسائل و نکاتی از جمله رفتارهای اجتماعی پیرامون رعایت و ملاحظات انسانی نسبت بیکدیگر را در نظر بگیرند. 

در سرزمینی که فرهنگ ارزشمند ایرانشهری یکی از جلوه های مهم رفتار اجتماعی انسانها در قالب فرهنگی آن بوده را در بن مایه های فرهنگ ایرانشهری میتوان یافت و بدان پرداخت. این بن مایه های فرهنگ ایرانشهری شامل:

 **  خرد ورزی، آزادگی، شاد زیستی، دادگری، دهشمندی، برد باری، آبادانی **

بوده که هرکدام از این بن مایه ها دارای مفاهیمی با تفسیرهای مبسوط در جهان بینی ایرانیان در زمانهای دور وجود داشته و آنها را در رفتار روزمره زندگی فردی و اجتماعی خود بکار می بستند.    

  • خرد ورزی: مفهوم واژه خردورزی حکایت از اندیشیدن با تعقل و واکاوی و بررسی نکته به نکته،  پیرامون هر مقوله یا موضوعی را در برمیگیرد. نقد کردن هر مقوله ای وانتقاد و تجزیه و تحلیل هر موضوعی با توجه بر شناخت آسیبها و معضلات موجود در مفاهیم محتوایی آنها مهم و حائز اهمیت می باشد، زیرا با نکته سنجی های منطقی و عقلانی درهر زمینه ای میتوان راهکارهای لازمه پیرامون برطرف نمودن مشکلات و معضلات و آسیبها را یافت و بدانها پرداخت.
  • آزادگی: خود، کلید واژه انسانگرایی و شناخت حقوق انسانی هر فرد می باشد که  نباید با تعرض به آن، حق یا حقوق فردی و اجتماعی را پایمال نمود. اندیشه توانمند همواره آماده پدافند از حقوق انسانی خود در برابر هر ظلم و ستم و یا تجاوز به حقوق ذاتیش می باشد. آزادگان و آزاد اندیشان هرگزاجازه نخواهند داد که حقوق انسانیشان پایمال گردد و در این راستا تا پای جان برای کسب و حفظ این گوهرانسانی، کوشا و پویا بوده ومی باشند.
  • شاد زیستی: پدیده فکری هر انسان آزاده ای است که با ایجاد فرح بخشی و شادمانی به صور مختلف در زندگی روزمره فردی و اجتماعی خویش، خود را از رنجها، فشارهای روحی و روانی و خستگی حاصل از تلاش شبانه روزیش، برای خود و همچنین بنا بر ایجاد مراسم شادی بخشی بعنوان بن مایه های رسم و آیین برای جامعه خود فراهم مینماید تا در فردای دیگری با توان و انرژی بیشتر و روحیه ای شاد ادامه زندگی دهد.

این نکته نه فقط در روحیه فرد تاثیرات مثبت بسزا خواهد داشت، بلکه در روحیه اطرافیان نیز تاثیرات لازمه را خواهد گذاشت. جامعه ای که دارای آداب و رسوم زیبای شادی بخش باشد قدرمسلم ازغم و سوگ و عزا و ماتم فاصله خواهد گرفت. این نوع اندیشه در گذر زمان به صورت فرهنگ اجتماعی در هر جامعه ای متبلور خواهد گردید و در نهایت، وجود روحیه شاد سبب ساز وجود توانمندی و انرژی و پویایی و کوشایی فراوان در اندیشه خواهد بود که در زمینه حفظ آن، نگاهی ژرف به حقوق و ارزشهای انسانی خود خواهد داشت.

  • دادگری: مفهوم واژه دادگری خود، بیانگر کاملا” روشنی از احترام به حقوق انسانها یا بعبارتی، همان حقوق بشر می باشد که در دادخواهی از فرد غاصب، حقوق شخص تامین میگردد. انسان دادگر هیچگاه بخود اجازه نخواهد داد که حق و حقوق شخص یا اشخاص را پایمال نماید. این نوع اندیشه در فرد و یا در افکارجامعه، جلوه گر بزرگترین و ارزشمند ترین نوع فرهنگ رفتاری جامعه محسوب میگردد.
  • دهشمندی: واژه دهشمندی دارای دو مفهوم متمایزاز یکدیگر می باشد. نخست در نظر عام، منظور از دهشمندی به معنای یاری و کمک مادی یا مالی می باشد که بصور مختلف، انسانها بیکدیگر یاری میرسانند، در واقع ماهی خوردن را به شخص نیازمند می آموزاند نه ماهی گرفتن را !!! ، ولیکن در مفهوم دوم آن، که مهمتر از یاریهای مادی می باشد همانا، ارایه آگاهی و دانش و آموزاندن شخص یا اشخاص در زمینه های مختلف، بویژه در امرکسب توانمندی اندیشه در راستای کسب حقوق خود در برابر غاصبان و متجاوزین حقوق و ارزشهای انسانی است، در واقع ماهی گیری را به فرد نیازمند می آموزاند تا شخص با کسب آموزه های لازم بتواند نیازهای معنوی خود، بویژه آشنایی با ارزش وجودیش و حفظ و پدافند از آن در تقابل با هر تعرضی مقاومت نموده و با تمام نیرو از حقوق خویش پدافند نماید.
  • بردباری: در مورد بردباری یا شکیبایی، هر آنقدر که نوشته و گفته شود، نا کافیست، زیرا شخص یا اشخاصی که از خصیصه  و یا ویژگی اخلاقی در زمینه بردباری برخوردارهستند قدر مسلم دارای فرهنگی برتر با شهامت اخلاقی والاتر و شاخصه های انسانی منحصر بفردی می باشند. دارا بودن چنین ویژگیهایی اساسا” خواستارتوانمندی اندیشه است تا بتوان با دارا بودن چنین قدرت روحی و انسانی در برابر هرگونه ناملایمتی، با ایستادگی، پایداری و شکیبایی، پیرامون بر طرف نمودن ناگواریها و مشکلات، با خرد و اندیشه ژرف بدور از سطحی نگری با آن برخورد نماید و راهکار عقلانی را برای بر طرف نمودن آن ناگواریها برگزیند.
  • آبادانی:  آبادانی خود، از اندیشه انسانهایی تراوش می نماید که در راستای سازندگی و پیشرفت و رشد نه تنها در صورت ظاهر و ارایه جلوه های زیبا به منطقه ای که محیط زیستشان تلقی میگردد، بلکه نشانگر تحول فکری در آفرینندگی و خلاقیتها با طرحها و نمادها و سمبلهایی که بیننده را به وجد درمیآورد و ذوق و شوق  بهزیستی در محیط زندگی را به نمایش میگذارد. گذشته از چنین ابداعاتی، نشانگر بازتاب ذهنی انسانهایی است که با یاری گرفتن از سازه های گوناگون، اندیشه هر انسانی را در جهت سازندگی وپیشرفت رهنمود و ساماندهی می نماید. سرزمین و شهرو کوی آباد، نشانگر بخشی از جلوه های نوع و محتوای اندیشه مردمی است که علاقه و آمادگی وافری به پیشرفت دراندیشه آنان موج میزند و این امرخود، گامی است در راستای سمت و سو دادن مردم آن منطقه بسوی سازندگی و پیشرفت. 

با دارا بودن چنین ذهنیتی، میزان آمادگی اندیشه انسانهای متعلق در آن محیط در زمینه ارزش گذاردن به موجودیت خود و ابراز وجود نمودنشان سبب ساز بوجود آوردن سایر ارزشها، منجمله شناخت نخستین بن مایه های حقوق انسانی خود و در گذر زمان، گام برداشتن پیرامون به تکامل رساندن آن خواهد بود. 

شناخت تحولات و نوع و نحوه بکار گیری آن از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، نکاتی است که میتوان با عرضه نمودن آنها میزان علاقمندی و تمایلات انسانها را بتدریج بالا برد و با بوجود آوردن فرصتهای لازمه نیز میتوان رشد اندیشه را بدان افزود تا جامعه به درجه ای از توانمندی اندیشه دست یابد که به مسائل و موضوعات بسیار مهمتر دیگری همچون معیار ارزشهای انسانی خود بپردازد و با شناختن آن، خواستار کسب آن، با گسترش دامنه موجش در تمامی پهنه و گستره سرزمینش میگردد و سپس با متکامل نمودن آن، چنین پدیده فکری متحولی را برای جامعه جهانی به ارمغان می آورد.

سه پندارنیک زرتشت خود، نشانگر ماهیت وجودی چنین اندیشه گرانبهایی بوده که ما ایرانیان در هزاره ها پیش دارای چنین تفکر یا اندیشه ای بودیم.

نگاهی به منشور گلین کورش بزرگ در بیش از دوهزار و پانصد سال بیاندازیم که بر اساس نوشته های بسیاری از پژوهشگران، باستانشناس، تاریخ دانان و همچنین فیلسوفان و جامعه شناسان ازبیش از یک سده با کشف آن و مطالعه و بررسی در این مورد، آنرا بعنوان نخستین منشور یا فرمان آزادی انسانها و ارایه دهنده حقوق بشربه جهانیان شناساندند. بگذریم از اینکه برخی از به اصطلاح محققینی که با غرض ورزیها و در پیگرد آن، برخی از نویسندگانی که بیگانه تر از بیگانگان نسبت به تاریخ و تمدن خود بوده و می باشند، چنین ارمغان والای انسانی را با عنوان منشور جعلی کورش بزرگ میخوانند و قلمها فرسودند و نوشتند و نوشتند، ولیکن آنان که همواره با وجدان آگاه و بدور از هرگونه حب و بغض، قلم فرسایی نمودند، امروزه منشور گلین حقوق بشرکورش بزرگ در تمامی پهنه و گستره جهان جلوه های ارزشمندش را به جهانیان نمایانید که بعنوان نخستین راهنمای حقوق بشر در جهان نامیده میشود.

 ** منم كوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اكد، شاه چهارگوشهی جهان. پسر كمبوجيه، شاه بزرگ … نوه كورش، شاه بزرگ … نبيره چيش پيش ، شاه بزرگ . . .

آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياری نشستم، مردوك خدای بزرگ دلهای پاك مردم بابل را متوجه من كرد… زيرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.

برده داری را بر انداختم ، به بدبختی های آنان پايان بخشيدم. وضع داخلی بابل و جايگاههای مقدسش قلب مرا تكان داد… من

نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالی شهر را از هستی ساقط نكند. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را

مردوك خدای بزرگ از كردار من خشنود شد… او بركت و مهربانياش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستوديم. . .

من همه شهرهايی را كه ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاه هايی را كه بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههای خود برگرداندم و خانه های ويران آنان را آباد كردم.

همچنين پيكره خدايان سومر و اكد را كه نبونيد بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوك خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نيايشگاههای خودشان بازگراندم، باشد كه دلها شاد گردد.

بشود كه خدايانی كه آنان را به جايگاههای مقدس نخستينشان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خدای بزرگ برايم زندگانی بلند خواستار باشند

من برای همه مردم جامعهای آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا كردم ** 

(متن منشور كورش كبير در آستانه روز جهانی حقوق بشر09. 12. 2003  آرش ایرانی)

و باز بنگریم به ژرفای اندیشه ایرانی دیگری با نام و عنوان سعدی شیرازی: 

بنگریم به نوشته و سروده بسیار پرارزش و گهر بار سعدی، شاعر بنام ایرانی که سروده پر گهر وی در سر درب سازمان ملل جلوه های مفهومی بسیار پر ارزش خود را دارا می باشد. و او چنین سروده است:

** بنی آدم اعضای یکدیگرند –  که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار – دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی – نشاید که نامت نهند آدمی**

منظورم از نگارش چنین بیان درازی نه بخاطر رد نوشته ها و گفتار و اندیشه های متحول پژوهشگران و فیلسوفان و جامعه شناسان خارجی می باشد، بلکه در این زمینه، یاد آوری بسیار خلاصه و مختصری از وجود نوع و محتوای تفکر یا اندیشه ایرانیانی که در هزاره ها و سده ها پیش در ایران می زیستند که با دارا بودن چنین رشد و تحول اندیشه هایی میتوانستیم و میتوانیم به بهترین وجهی از این نوشته ها و گفتارها بهره برداری نمائیم و با نو آفرینی و ارایه نو آوریهای بسیار نوین ارزنده، داشته خود را بدست فراموشی نسپاریم و آنها را نداشته نپنداریم.

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

طلب از گمشدگان لب دریا میکرد

از ارسطو گرفته تا افلاطون، کانت، هگل، دکارت، نیچه و بسیارانی از اندیشمندان و فیلسوفان دیگر، با مطالعه و بررسی و تفسیر و نو آفرینی ها از گفته ها و نوشته های چرمین و گلین بزرگان ادبی و فرهنگی و تاریخی ما ایرانیان بوده که در قالب ادبیات گفتاری و نوشتاری نسبتا” متفاوتی با تغییرات به تبدیلاتی امروزی، به جهانیان عرضه نموده اند. مقوله ها و بن مایه هایی که ما ایرانیان بجای اقتباس و تقلید از دیگران، میتوانستیم و میتوانیم از برون مایه های اندیشه بزرگان ادب و فرهنگ خودمان بهره گیریم وضمن عمل به آنها، برای جهانیان به ارمغان آوریم.

داریوش درشتی.

09.07.2019

Click to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.

Most Popular

To Top