Articles

جامعه و سیاست

در سخن روز 1 (22 اکنبر2022) آمده است :

«چندی پیش دو حادثهﻯ غیر منتظره دنیای سیاسی ایران را به شدت لرزاند».

این نظر که در چارچوب “علم سیاست” و نه فلسفه قرار داشت، مورد توجه رسانه های گروهی ایران (به اصطلاح) قرار نگرفت. اما حدود 5 ماه پس از آن تلویزیون پارس در گفتگوئی میان آقای میبدی کار گردان و جناب اسماعیل نوری علاء میهمان، سخن از نامهربانی های “بی بی سی” به میان آورد. آنچه که خود پیآمد حوادث غیر مترقبه 22 اکتبر سال پیش بود.

به عبارتی دیگر تحلیل منافع استکبار جهانی در وضعیت کنونی امری مهم در مسئلهﻯ ایران است.

مطلبی که خمینی نیز روی آن حساب می کرد. اما نفی استکبار جهانی نباید به دیکتاتوری دینی ختم شود که شد!

برای رفع این خطر ایران به جامعهﻯ مدنی نیاز دارد.

جامعه مدنی جامعهﻯ هیاهویی و جنجالی نیست که افراد آن سر خود را در بغل دارند. بلکه جامعه ای مدنی مرکب از هوشیاران و خود مراجعان و نه بیگانه مراجعان است

در اینجا می بایستی یادآور شد که عموما بررسی وقایع سیاسی (تصمیماتی که همه را بخود مکلف می کند) همیشه به دو صورت، یکی سیاست عملی[1] و دیگری در شکل علم سیاست صورت می گیرد.

سیاست عملی که از علم سیاست مشتق می شود ژرفا ندارد. بیشتر جنبه “اطلاع رسانی” و احتمالا همراه با قضاوتی عجولانه، اما قابل فهم عموم است.

در صورتیکه علم سیاست بر پایه یک فونکسیون و یک کلیدی دو مقدار ه، خود خودش، را می سازد و تشریح می کند. این خود سازی کارش تنها آموزش سیاسی (بوسیله احزاب، انجمنها، اتحادیه ها و کمیته های مختلف کاری) نیست بلکه ترویج همزیستی انسانی (هومن) را نیز دائما پی گیری می کند.

کلید دو مقدار ه آزادی تصمیمات هر سیستمی را ضمانت می کند. تصمیماتی که می بایستی بر پایه یک توافق همه را مکلف به خود بکند. راز موفقیت دمکراسی نیز همین مکلف بودن مردم به قانون است.

درست این جایست که در کار سیاست مسئله “مشارکت” امری ضروری می شود. این ضرورت به واقع امر ائتلاف را به توافق مبدّل می نماید.  پس برپایه علم سیاست کسی نمی تواند بگوید در ایران دو گروه هست یکی آنهائی که می توان با آنها مذاکره کرد و آن دیگران که با آنها کارکردن ممکن نیست.

این نظر نه تنها در نظریه سیستم سیاسی جائی ندارد بلکه یک خودسری، یک دیکته است. سیاست هیچگاه تفریق نمی کند بلکه سیاست در جمع پذیری خود را نشان می دهد.

ایجاد دمکراسی پیش شرط هائی را  لازم دارد که در جامعه امروزی ایران چه در داخل و چه در بیرون از کشور وجود ندارند. غفلتی بس طولانی که بی سوادی عامه را سبب شده است.

یکی از این شرایط فهم عمومی است. فهم عمومی امروز به قول “یورگن هابرماس” با سه گفتار زردشت چهارپایه دنیای زندگی است. رسانه های گروهی در این چهار دهه گذشته در کار تولید فهم عمومی  کوتاهی کرده اند. نشانه این کوتاهی کلام بی معنی “دمکراسی سکولار” است. چه این کلام متضاد با معنی سیستم می باشد.

از این گذشته با پوپولیسم یا با هیاهوی سیاسی نمی توان نه راه کار و نه تشکیلات، به ویژه در درون کشور، بوجود آورد. زیرا تشکیلات را بوجود نمی آورند بلکه تشکیلات می بایستی خودش بوجود آید. همینطور راه کار را نمی توان ارائه داد زیرا راه کار یگانه نیست . بلکه این فرهیختگان که می بایستی از میان همه راهکارها، مطلوب ترین آن را، برگزیند.

مهم تر از همه این است که این پوپولیسم 85 میلیون نفر را در کشور که مظهر مشروعیت اند ندیده می گیرد و در عوض می خواهد با معدودی از نامهای بی نام به اصطلاح معتمدینی را در پیاله زنگ زده  استبداد  خود به جای مردم بنشاند.

انگار این کاسه چکنم 44 ساله مفهوم زمان را بر ایرانیان چنان تنگ کرده است که اجبارأ به جنجال و هیاهو دست می زنند تا زمان را نگه دارند، تا زمان را مادّی کنند. زمانی که مدام شتاب بیشتری پیدا می کند.

ولی آینده رجوع مجدد به زمان است. یعنی هرچه این رجوع مجدد دیر تر صورت بگیرد فاصله زمان با گذشته نیز بیشتر می شود. آنوقت دیگر هیچ قطاری  یا اتوبوسی مجانی نمی توان یافت که ورود مجدد به زمان را ممکن سازد.

از سوی دیگر مسئله جامعه ایران به سلطنت (لیبرالیسم) و یا جمهوریت ربطی ندارد. تازه تفاوت سلطنت و یا جمهوریت دارای سه بُعد است:

شهروند/حقوق/ فرآیند سیاست

در سلطنت شهروند دارای حقوق منفی (فرد: جان لوک) است درست به این دلیل مفهوم تولرانس (تحمّل) و تقسیم قوا در لیبرالیسم لازم می شوند.

در حالیکه در جمهوریت حقوق شهروند مثبت است. یعنی این حقوق شهروندان را نه به اجبار بلکه به مشارکت و مذاکره در همهﻯ امور سیاسی تشویق می نماید.

این تفاوت در امریکا نتیجه آزمون غرب وحشی وحشی است. یعنی با این آزمون مردم خودشان می توانند از حق خود دفاع کنند. در حالیکه ایرانیان آزمون “رعیت بودن” را دارند. پس ایرانیان از دید تاریخی نمی توانند از حق خودشان دفاع بکنند. کسی که سلطنت طلبی را “گوسفندی” می نامد تاریخ کشور خود را نمی شناسد.

بعلاوه جنبش کنونی در ایران یک جنبش اعتراضی / اجتماعی است. آنها که خلاف آن را می گویند کلام “انقلاب” را نفهمیده اند.

مفهوم انقلاب ابتدا بوسیله “کُپرنیکوس” به زبان آمده است که خودش نیز آن را بازگشت به نقطه آغازین دانسته است. نقطه آغازین یعنی نقطه ای که انسان در آن هیچ تأثیری نداشته است. بلکه در تناسب با چیزهای دیگر عقلانی بوجود آمده است.

پس این مفهوم نمی تواند سیاسی بشود. اما در روزگار لوئی شانزدهم که پاریس پریشیده شد،  گراف “لیان کورت” که برای گزارش به حضور پادشاه آمده بود خبر داد که سربازان پادشاه حاضر به سرکوب شورشیان نیستند. پادشاه بلافاصله فریاد زد :

C´t une Revolte(این یک رولت است)

حالا مفهوم “رولوسیون کُپرنیکوس” معنی سیاسی نیز یافت.

به زبان امروزی هر گاه جامعه خودش را از سیاست جدا بکند این حرکت یک انقلاب است

در پایان توجه بفرمائید، در این جنجال، در این فضای کاذب از انسان و دانائی انسان به خود آنترو پولوژی[2]، خبری نیست.  بلکه تنها بی خبران و سوفیستها هستند که نه به دور یک اندیشه بلکه به دور خود می چرخند. این رقص نه رقص “لیلا” بلکه رقص “مجنون „است تا حیله گریهای استکبار جهانی مخفی بمانند.

متأسفانه یا خوشبختانه این سیاست را امروز می توان به چشم دل دید.

آنها که در این رقص افسانه ای از خود بی خودند چشم دل ندارند تا بینش یابند که این ره که تو میروی به ترکستان است.

 

26 فوریه 2023        :         ن.  واحدی

[1] Practical politics

[2]Anthropology

Click to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.

Most Popular

To Top